کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأشورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مأشورة
لغتنامه دهخدا
مأشورة. [ م َءْ رَ ] (ع ص ) چوب شکافته شده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
ماشوره
لغتنامه دهخدا
ماشوره . [ رَ/ رِ ] (اِ) نی کوچکی را گویند که جولاهگان ریسمان برآن پیچند از برای بافتن . (برهان ) (از ناظم الاطباء).نی پاره ٔ کوچک میان تهی که جولاهگان دارند و ریسمانی بر آن پیچیده در ماکو نهند و جامه ببافند. (آنندراج ). نی میان تهی که جولا ریسمان بر...
-
جستوجو در متن
-
لیسنه
لغتنامه دهخدا
لیسنه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) ماشوره را گویند. (جهانگیری ). لوله و ماشوره باشد. لیسپنه . (برهان ).
-
ضریجة
لغتنامه دهخدا
ضریجة. [ ض َ ج َ ] (ع اِ) ماشوره . (مهذب الاسماء).
-
ضریحة
لغتنامه دهخدا
ضریحة. [ ض َ ح َ ] (ع اِ) ماشورة. (مهذب الاسماء) .
-
زاغوته
لغتنامه دهخدا
زاغوته . [ ت َ/ ت ِ ] (اِ) جای باشد از شمعدان که بر آن شمع نصب کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). || ماشوره را نیز گویند. (برهان قاطع). و رجوع به زاغونه شود.
-
زاغونه
لغتنامه دهخدا
زاغونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جای باشد از شمعدان که در آن شمع را نصب کنند. (ناظم الاطباء). || ماشوره . (ناظم الاطباء). و رجوع به زاغوته شود.
-
ماشور
لغتنامه دهخدا
ماشور. (ص ) چیزهای درهم آمیخته را گویند. (برهان ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). و رجوع به ماشوره و ماسور شود.
-
چفرسته
لغتنامه دهخدا
چفرسته . [ چ َ رُ ت َ / ت ِ ] (اِ) ماشوره ٔ جولاهگان باشد. (برهان ). بمعنی «جغرشته » و صورتی از تلفظ و نوشته ٔ آن است . (از انجمن آرا) (آنندراج ). ریسمان که برتاتره پیچند و جامه ببافند و «ماشوره » گویند. (رشیدی ). ماشوره ٔ جولاهگان . (ناظم الاطباء). ...
-
ماسور
لغتنامه دهخدا
ماسور. (ص ) چیزی درهم آمیخته را گویند و به این معنی با سین نقطه دار هم آمده است چه در فارسی سین و شین به هم تبدیل می یابند. (برهان ). در برهان بر وزن ناسور به معنی چیز درهم آمیخته آورده . (آنندراج ) (انجمن آرا). هرچیز درهم آمیخته . (ناظم الاطباء). =م...
-
استیج
لغتنامه دهخدا
استیج . [ اِ ] (ع اِ) استاج . (منتهی الارب ). چوبکی میان کاواک که بر آن پنبه ٔ ریسیده را برای تافتن پیچند و چیزی که رشته را از دوک بر آن پیچند. ماشوره .
-
مکو
لغتنامه دهخدا
مکو. [ م َ ] (اِ) به واو مجهول ، افزاری است جولاهگان را که ماشوره در میان آن نصب کنند و جامه بافند .(برهان ). همان ماکو، که ماشوره در میان آن کرده جامه بافند. مکوک . (آنندراج ). ابزاری مر جولاهگان را که ماشوره را در میان آن نصب کرده جامه بافند و ماکو...
-
صنمة
لغتنامه دهخدا
صنمة. [ ص َ ن َ م َ ] (ع اِ) ماشوره ٔ پر و هر قدر از آن که میان کاواک باشد. (منتهی الارب ). قصبةالریش کلها. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سختی . || بلا. (منتهی الارب ).