کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهپیکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماه پیکر
لغتنامه دهخدا
ماه پیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) هرچیز که پیکر آن مانند ماه باشد. (ناظم الاطباء). از اسمای محبوب است . (آنندراج ). کسی که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز باشد. معشوق زیبا : ای غالیه زلفین ماه پیکرعیار و سیه چشم و نغز دلبر. خسروی (یادداشت به خط م...
-
پیکر
لغتنامه دهخدا
پیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (اِ) مقابل بوم . مقابل زمینه . نقش پارچه . گل : بیارید پرمایه دیبای روم که پیکر بریشم بود زرش بوم . فردوسی .غلامان رومی بدیبای روم همه پیکر از گوهر و زرّ بوم . فردوسی .بیاراست آنرا. [درفش کاویان ] بدیبای روم ز گوهر بروپیکر و ز...
-
ماه پیکر درفش
لغتنامه دهخدا
ماه پیکر درفش . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ رَ ] (اِ مرکب ) در اصل درفش ماه پیکر، یعنی درفشی که صورت ماه بر آن تصویر شده باشد : یکی ماه پیکر درفش از برش به ابر اندرآورده تابان برش . فردوسی .|| کنایه از شب و به عربی لیل خوانند. (برهان ). کنایه از شب است . (آنن...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِ) به زبان پهلوی شهرو مملکت را گویند که عربان مدینه خوانند. گویند حذیفه بعد از فتح همدان به نهاوند آمد و چون نهاوند کوچک بود و گنجایش سپاه او را نداشت ، فرمود که آنچه لشکر بکوفه بود به دینور و هرچه سپاه بصره بود به نهاوند فرود آمد و چون ماه ب...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) نام فرشته ای است که موکل است بر جرم قمر یعنی قرص ماه و تدبیر و مصالح روز ماه که روز دوازدهم بود از ماه شمسی به او تعلق دارد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماه در ایران باستان ، علاوه بر اطلاق به جرم قمر، به فرشته ای (ایزد کره...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) نواحیی را که ما امروز همدان و کرمانشاه و دینور و نهاوند و پیشکوه گوییم در قدیم کشور ماه می نامیدند و در ویس و رامین این لفظ استعمال شده است . این باقی مانده ٔ «ماد» و «مای » قدیم است که مرکزمملکت مادی باشد. عرب بعد از فتح این قسمت از ایر...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه .(ع اِ) آب . ماء . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و نسبت بدان را ماهی ّ گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود. || رجل ماه الفؤاد؛ مرد بددل و جبان یا کندخاطرگویا در آب فرورفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (معرب ، اِ) قصبه ٔ ...
-
ماه ماه
لغتنامه دهخدا
ماه ماه . (ق مرکب ) ماه بماه . هر ماه و ماهیانه . (ناظم الاطباء).
-
ماه به ماه
لغتنامه دهخدا
ماه به ماه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) از این ماه به آن ماه . (ناظم الاطباء). هر ماه . همه ماهه . ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
-
که پیکر
لغتنامه دهخدا
که پیکر. [ ک ُه ْ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) مخفف کوه پیکر است که فیل و اسب قوی هیکل باشد. (برهان ) (آنندراج ). کوه پیکر و پیل و اسب قوی پیکر. (ناظم الاطباء). انسان یا حیوانی بزرگ جثه و تنومند : تهمتن یکی گرز زد بر سرش که خم گشت بالای که پیکرش . فردوس...
-
کرگ پیکر
لغتنامه دهخدا
کرگ پیکر. [ ک َ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) دارای پیکره و نقش کرگدن : بر آن کوه فرخ برآمد ز پست یکی کرگ پیکر درفشی به دست . فردوسی .|| قوی و تناور چون کرگدن .
-
کوه پیکر
لغتنامه دهخدا
کوه پیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) هر چیز کلان مانند کوه . (ناظم الاطباء). هر چیز کلان و درشت مانند کوه . (از فرهنگ فارسی معین ) : بر سمند کوه پیکر تندخویان گرم جنگ همچو آتش گشته پنهان در لباس آهنین .وحشی (از فرهنگ فارسی معین ).
-
گردون پیکر
لغتنامه دهخدا
گردون پیکر. [ گ َ پ َ /پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) آسمان پیکر. || مجازاً موقر و کارگر و برنده یا تابنده و رخشان : با تیغ گردون پیکرش گردون شده خاک درش وز رای گیتی داورش گیتی نمودار آمده .خاقانی .
-
گرگ پیکر
لغتنامه دهخدا
گرگ پیکر. [ گ ُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) گرگ منظر. || درفشی که به هیأت گرگ باشد : یکی گرگ پیکر درفش از برش به ابر اندر آورده زرین سرش . فردوسی .به پیش اندرون گرگ پیکر یکی یکی ماه پیکر ز دور اندکی . فردوسی .ز تیغ دلیران هوا شد بنفش نه پیداست آن گرگ ...