کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهی دیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کجه ماهی
لغتنامه دهخدا
کجه ماهی . [ ] (اِ مرکب ) اسم دیلمی دلفین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کچه . ماهی بینی دراز. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل دلفین ).
-
کچه ماهی
لغتنامه دهخدا
کچه ماهی . [ ک َ چ ِ ] (اِ مرکب ) اسم دیلمی دلفین است . کجه ماهی . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
گوش ماهی
لغتنامه دهخدا
گوش ماهی . (اِ مرکب ) صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است . (برهان ). نوعی است از صدف که به گوش ماهی ماند. (رشیدی ). گوش دریا. (آنندراج ). حَرج . (مهذب الاسماء). ذَبل . (منتهی الارب ). صدف . (بحر الجواهر). مِنقاف ، نوعی گوش ماهی . (از المنجد). وَدع...
-
گاوو ماهی
لغتنامه دهخدا
گاوو ماهی . [ وُ ] (اِخ ) مقصود گاوی است که گویند زمین را بشاخها داشته و پای آن بر پشت ماهی است .- تا گاو و ماهی ؛ تا دورترین جای از زیرزمین . رجوع به گاو ماهی شود.
-
کوسه ماهی
لغتنامه دهخدا
کوسه ماهی . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به کوسه شود.
-
نیزه ماهی
لغتنامه دهخدا
نیزه ماهی . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) پستانداری است از راسته ٔ قطاس ها یا آب بازان که یک گونه را شامل می شود و در دریاهای شمالی نیمکره ٔ شمالی زمین می زید. این پستاندار مانند سایر قطاس ها بدنی ماهی شکل دارد و طول بدنش تا ش...
-
سفره ماهی
لغتنامه دهخدا
سفره ماهی . [ س ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گونه ای از ماهیهای غضروفی . (فرهنگ فارسی معین ). قسمی از ماهیهای بسیار لذیذ و ذیقیمت که از دریای سیاه بدریای خزر نقل کرده اند. (یادداشت مؤلف ).
-
سگ ماهی
لغتنامه دهخدا
سگ ماهی . [ س َ ] (اِ مرکب ) قسمی از ماهی که بزبان فرانسه استورژن گویند. (ناظم الاطباء).
-
شنگ ماهی
لغتنامه دهخدا
شنگ ماهی .[ ش َ ] (اِ مرکب ) دلفین و سگ ماهی . (ناظم الاطباء).
-
جمشید ماهی
لغتنامه دهخدا
جمشید ماهی . [ ج َ ] (اِ مرکب ) جمشید ماهی گیر. کنایه از بودن آفتاب است در برج حوت . || (اِخ ) کنایه از سلیمان علیه السلام هم هست . || یونس را نیز گویند. (برهان ).
-
تاس ماهی
لغتنامه دهخدا
تاس ماهی .(اِ مرکب ) از نوع سگ ماهیان ، دارای اندامی بزرگ و مخروطی ، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود. درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد. صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن ...
-
تابه ماهی
لغتنامه دهخدا
تابه ماهی . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند. (آنندراج ).
-
زر ماهی
لغتنامه دهخدا
زر ماهی . [ زَ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فلس ماهی . (آنندراج ) : شد از آتش زر ماهی ،زر سرخ گهر افروخت همچون اخگر سرخ . محمدقلی سلیم (از آنندراج ).چو غواص را دل بود بر گهرنیاید زر ماهیش در نظر.ملاطغرا(ایضاً).
-
شاه ماهی
لغتنامه دهخدا
شاه ماهی . (اِ مرکب ) ماهی ممتاز در نوع یا جنس از دیگران ماهیان . || نام فارسی بطارخ است و آن نوعی از ماهی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). یکی از گونه های ماهیهای کوچک استخوانی دریازی است . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
سنگ ماهی
لغتنامه دهخدا
سنگ ماهی . [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به عربی حجرالحوت را گویند و آنرا در سر ماهی یابند و آن سفید و سخت می باشد خوردن آن سنگ گرده را بریزاند و در علم یده بکار آید. (برهان ). سنگی باشد که در سر ماهی یابند سفید و سخت بود و خوردن آن سنگ گرده ر...