کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیچهآماس رشتهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ملبة
لغتنامه دهخدا
ملبة. [ م َ ل َ ب َ ] (اِ) رشته ای از رشته های زعفران . (المعرب جوالیقی ص 316).
-
شبام
لغتنامه دهخدا
شبام . [ ش ِ ] (ع اِ) چوب خردی است که در دهان بزغاله کنند تا از مادر شیر نخورد. (از اقرب الموارد). چوب پتفوزبند بزغاله . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (آنندراج ). چوب که در دهان بزغاله کنندتا شیر نخورد. (مهذب الاسماء). || رشته ٔ بند برقع. (از منتهی ا...
-
چم چرغه
لغتنامه دهخدا
چم چرغه . [ چ َ چ ُ غ َ / غ ِ ] (اِ) رشته ای را گویند که تازیانه را از آن بافند. (برهان ). به معنی رشته ٔ تازیانه ٔ. (از رشیدی ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). رشته ای که از آن تازیانه بافند. (ناظم الاطباء). || جنسی است از تازیانه .(رشیدی ) (انجمن آرا). ...
-
اجدار
لغتنامه دهخدا
اجدار. [ اَ ] (اِخ ) (عامِرُالَ ...) پدر قبیله ای است چون جَدَرة [ غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق ] داشت . (منتهی الارب ).
-
مترتم
لغتنامه دهخدا
مترتم . [م ُ ت َ رَت ْ ت ِ ] (ع ص ) آن که رتمه بندد و رتمه رشته ای که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. (آنندراج ). کسی که بر انگشت خود جهت یادداشت رشته ای بسته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترتم شود.
-
شبکه ٔ کروماتین
لغتنامه دهخدا
شبکه ٔ کروماتین . [ ش َ ب َ ک ِ ی ِ ک ُ رُ ] ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح گیاه شناسی ساختمان فیزیکی هسته ، رشته ٔ طویل به هم پیچیده ای است که در بعضی از نقاط به یکدیگر اتصال می یابد و قطورتر از سایر نقاط میگردد و جمعاً شبکه ای تشکیل میدهد که شبک...
-
دبیر
لغتنامه دهخدا
دبیر. [دَ ] (ع اِ) از رشته آنچه که پس رویه برآرند وقت رشتن . مقابل قبیل رشته که در وقت تابیدن آن دست بطرف بالا برده شود. مقابل قبیل . آنکه فرود آرند بوقت پیچیدن بر دوک . رشته که در عین تابیدن آن دست بطرف بالا برده شود نه آنکه بجانب سینه آید. (جهانگیر...
-
دشک
لغتنامه دهخدا
دشک . [ دَ / دِ / دُ ] (ترکی ، اِ) رشته ٔ تابیده که بر سوزن کشند. (از برهان ). رشته ٔ تابیده ای که به سوزن کشند و خیاطی کنند. (ناظم الاطباء). || ریسمان خام . دشگ . (برهان ).
-
ترتم
لغتنامه دهخدا
ترتم . [ ت َ رَت ْ ت ُ ] (ع مص ) ارتتام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). بسته شدن رشته ای بر انگشت جهت یادداشت . (ناظم الاطباء). بسته شدن رتیمه ، و رتیمه رشته ای باشد که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. (آنندراج ). رتیمه بر ان...
-
بسر رشته رفتن
لغتنامه دهخدا
بسر رشته رفتن . [ ب ِ س َ رِ رِ ت َ / ت ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از آمدن بسرسخنی بود که در اثنای گفتگو جمله ٔ معترضه ای بیان کنند تا فاصله واقع شود. (برهان ). بر سر سخنی آمدن که در اثنای شروع کردن سر رشته ٔ آن از دست رفته باشد. (آنندراج ) (رشیدی )...
-
رشته
لغتنامه دهخدا
رشته . [ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) هرچیز ریسیده شده . (ناظم الاطباء). به معنی ریسیده است . (آنندراج ) (انجمن آرا). ریسیده و تابیده شده . (فرهنگ فارسی معین ). آنچه آنرا رشته باشند. (برهان ). (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). ریسیده . ریشته ...
-
زبن
لغتنامه دهخدا
زبن . [ زَ ] (اِخ ) فرقه ای از عشیره ٔ عامر. رشته ای از غفل که طایفه ای هستند از طوقه از بنی صخر یکی از عشایر بادیه ٔ شرقی اردن . (از معجم قبائل العرب تألیف عمررضا کحالة).
-
پپلس
لغتنامه دهخدا
پپلس . [ پ َپ ْ ل ُ ] (اِ) تریدی که از نان خشک و روغن و دوشاب سازند. || اشکنه ای که از روغن و پیاز بروغن بریان کرده و آب و نان خشک سازند. (برهان ) : که ز ماهیت ماهیچه بگویم رمزی نخوری رشته که این نیست چنین پپلس وار.بسحاق .
-
گوغر
لغتنامه دهخدا
گوغر. [ ] (اِخ ) نام رودی به کرمان که از کوهستان چهار گنبد سیرجان جاری است و با رشته ای از آبهای کوه شاه می آمیزد. (یادداشت مؤلف ).
-
کالوادس
لغتنامه دهخدا
کالوادس . [ کال ْ دُ ] (اِخ ) رشته ای است از تخته سنگهای بزرگ در دریای مانش به طرف ساحل نرماندی در انتهای خلیج کالوادس .