کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماهوت
لغتنامه دهخدا
ماهوت . (هندی ، اِ) یک نوع پارچه پشمینه ٔ کلفت پرزدار نفیس . (ناظم الاطباء). قسمی پارچه ٔ پرزدار ضخیم که از آن لباس و پرده و غیره دوزند.
-
واژههای مشابه
-
یارم ماهوت
لغتنامه دهخدا
یارم ماهوت . [ رِ ] (اِمرکب ) مرکب از «یارم » به معنی نیم + «ماهوت » و یار ماهوت هم در لهجه ٔ عامه گویند و آن نوعی پارچه است .
-
ماهوت شکن
لغتنامه دهخدا
ماهوت شکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) قسمی پارچه ٔ صخیم پنبه ای . نوعی جامه ٔ ضخیم نخی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ماهوت فروش
لغتنامه دهخدا
ماهوت فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) ماهوت فروشنده . آنکه پارچه ٔ ماهوت فروشد.
-
ماهوت پاک کن
لغتنامه دهخدا
ماهوت پاک کن . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلتی است مرکب از دسته ٔ چوبین که به یک سو یا دو سوی آن موی دم اسب و غیره متصل کرده اند و به وسیله ٔ آن لباس و کلاه را پاک کنند. برس . شت . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
ماهوتی
لغتنامه دهخدا
ماهوتی . (ص نسبی ) منسوب به ماهوت .- کلاه ماهوتی ؛ کلاه که رویه ٔ آن از ماهوت است ، مقابل کلاه پوستی که رویه از پوست بره دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
چل تکه
لغتنامه دهخدا
چل تکه . [ چ ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص ، اِ مرکب ) پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت یا پارچه ٔ دیگر دوخته شود. پارچه ای که از ده ها تکه ماهوت چارگوش که بیکدیگر دوخته اند، فراهم آمده است .- لحاف...
-
پاگنن
لغتنامه دهخدا
پاگنن . [ ن ُ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی ماهوت سیاه لطیف که در سِدان کنند.
-
شازوبل
لغتنامه دهخدا
شازوبل . (فرانسوی ، اِ) بالاپوشی مخصوص است که قسیسان هنگام نماز جماعت ببر کنند از ماهوت زردوزی شده .
-
برس
لغتنامه دهخدا
برس . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ماهوت پاک کن . جامه خاره . (یادداشت مؤلف ). غرواشه . (یادداشت مؤلف ). پشنجه . || مسواک .
-
تاراسا
لغتنامه دهخدا
تاراسا. [ تارْ را ] (اِخ ) یکی از شهرهای اسپانیا در «کتلونیه » ، در ایالت «برشلونه » (بارسلون )، 31000 تن سکنه دارد و دارای کارخانه ٔ ماهوت بافی و کارگاههای تهیه ٔ نخ های پشمی برای بافتن پارچه های پشمی و ماهوت است . در حلل السندسیه ج 2 ص 278 ذکری از ...
-
لباده
لغتنامه دهخدا
لباده . [ ل َب ْ با دَ / دِ ] (اِ) قسمی جامه ٔ مردانه ٔ دراز که روی دیگر جامه ها پوشند. لَبّاد که جامه ٔبارانی باشد. (برهان ): لباده ٔ برک . لباده ٔ ماهوت .
-
اشکرلاط
لغتنامه دهخدا
اشکرلاط. [ اَ ک َ ] (معرب ، اِ)اشکیلاط. ارغوانی . شقایقی . وردی . || ماهوت ایرلند. (از دزی ج 1 ص 25). و رجوع به اشکری شود.