کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانند کودک رفتار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هزل مانند
لغتنامه دهخدا
هزل مانند. [ هََ ن َن ْ] (ص مرکب ) هر سخن شوخی آمیز و بیهوده : جداو هزل مانند و موعظت او حکمت پیوند. (سندبادنامه ).
-
هم مانند
لغتنامه دهخدا
هم مانند. [ هََ ن َن ْ ] (ص مرکب )همانند. ماننده به یکدیگر : دانش جستن برتری جستن باشد بر همسران و هم مانندان . (قابوسنامه ).
-
مانند شدن
لغتنامه دهخدا
مانند شدن . [ ن َن ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شبیه گردیدن . مماثلت . مشابهت . تشابه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه مردم بخورد اندر معده نیم پخته شود و از معده به جگر اندر آید و اندر جگر خون گردد و از جگر به رگها اندر آید و به هر اندامی از اندامهای ی...
-
بی مانند
لغتنامه دهخدا
بی مانند.[ ن َن ْ ] (ص مرکب ) (از: بی + مانند) بی مثل و بی نظیر. (آنندراج ). بی نظیر. بی عدیل . (ناظم الاطباء). بی جفت .بی همتا. بی شبه . بی کفو. بی مثال . بی بدیل . بی بدل . (یادداشت مؤلف ). قیوم . قیام . (منتهی الارب ) : به اصل و نسل و شرف زین و ف...
-
جستوجو در متن
-
خوشرفتاری کردن
لغتنامه دهخدا
خوشرفتاری کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حسن سلوک کردن . با اخلاق رفتار کردن . خوب رفتار کردن .
-
تنسیس
لغتنامه دهخدا
تنسیس . [ ت َ ] (ع مص ) اِس اِس گفتن کودک را تا بشاشد و غایط اندازد. || به رفتار آوردن ستور را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بجبجة
لغتنامه دهخدا
بجبجة. [ ب َ ب َ ج َ ] (ع مص )بازی کردن با طفل چنانکه از فریاد و فغان بازماند. (از اقرب الموارد). لالائی خواندن . نواختن کودک و جز آن . بانگی که به وقت خواباندن کودک کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی کردن که کودک به آن فریفته شود.
-
خوب تا کردن
لغتنامه دهخدا
خوب تا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رفتار خوش کردن . با خوشی معامله کردن . نیکویی کردن .
-
رفتار کردن
لغتنامه دهخدا
رفتار کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذر کردن . (ناظم الاطباء). || سلوک کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). عمل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || پیش آمدن . (ناظم الاطباء). || حرکت کردن . راه رفتن . (فرهنگ فارسی معین ) : خر که کمتر نهند بر وی با...
-
زبان باز کردن
لغتنامه دهخدا
زبان باز کردن . [ زَ ک َدَ ] (مص مرکب ) (...کودک ) آغاز سخن گفتن کردن او.
-
کشی کردن
لغتنامه دهخدا
کشی کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غَنج . شَمر. (تاج المصادر بیهقی ). ناز کردن در رفتار.
-
راه آمدن
لغتنامه دهخدا
راه آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) راه پیمودن . راه سپردن . طی طریق کردن . بمجاز، || کنار آمدن . موافقت کردن . بلطف و ملایمت رفتار کردن . روی موافقت نمودن : با کسی راه آمدن ؛ در تداول عامه ، بلطف و مدارا و ملایمت با وی رفتار کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
فحام
لغتنامه دهخدا
فحام . [ ف ُ ] (ع مص ) گریستن کودک چندان که سپری شود آواز وی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ کردن گوسفند و کودک . (منتهی الارب ).
-
تسرعف
لغتنامه دهخدا
تسرعف . [ ت َ س َ ع ُ ] (ع مص ) نیکو پرورش یافتن کودک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو کردن غذاء کودک . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).