کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانع انعقاد خون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مانع آمدن
لغتنامه دهخدا
مانع آمدن . [ ن ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مانع شدن . مانع گردیدن . جلوگیر شدن : از کبابش مانع آمد آن سخن بخت نوبخشد ترا عقل کهن . (مثنوی چ خاور ص 140).مانع آید از سخنهای مهم انبیا بردند امر فاستقم .(مثنوی چ خاور ص 179).مانع آید او ز دید آفتاب چونکه گردش ...
-
مانع داشتن
لغتنامه دهخدا
مانع داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) مواجه با اشکال بودن . سد و بند بر سر راه داشتن . مجاز نبودن . اشکال داشتن : مانعی ندارد (در تداول فارسی معاصر)؛ اشکالی ندارد. عیبی ندارد. مجاز است .
-
مانع شدن
لغتنامه دهخدا
مانع شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جلوگیری کردن . منع کردن . بازداشتن : هیچ چیز که مانع شود در رفتن راه نبود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو).بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت رابه چوب از آستان خویش می رانند دولت را.صائب .
-
بی مانع
لغتنامه دهخدا
بی مانع. [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از:بی + مانع) آزاد. بی بازدارنده . رجوع به مانع شود.
-
جامع و مانع
لغتنامه دهخدا
جامع و مانع. [ م ِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در اصطلاح منطق ، صفت حدی است که شامل تمام افراد خود بوده و بر غیر افراد خود صادق نباشد. آن تعریفی که همه ٔ افراد معرف را فرا گیرد و از دخول اغیار در تعریف مانع باشد حدی که طرد و عکس آن برمحدود درست ...
-
بی رادع و مانع
لغتنامه دهخدا
بی رادع و مانع. [ دِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ) سرخود و لگام گسیخته . که پیش گیرنده و بازدارنده ندارد. و رجوع به رادع و مانع شود.
-
جستوجو در متن
-
تانن
لغتنامه دهخدا
تانن . [ ن َ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از فرانسه (تان = بلوط، مازو) جوهر مخصوصی است که از گیاهان مختلف گرفته میشود. «کلمه ٔ تانن یا جوهر مازو اصطلاح کلی است که برای مشخص کردن و نامیدن اجسامی که مبدأشان گیاهان مختلف بوده و تمام آنها دارای فنل و «پیروگا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تکودار. اباقاخان میل داشت که پس از او پسرش ارغون ایلخان شود ولی چون این ترتیب با یاسانامه ٔ چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان زنده میدانست مخالفت داشت پس از فوت او امرا و شاهزادگان مغول برادر او تکودار را بسلطنت برداشتند و ...