کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مام
لغتنامه دهخدا
مام . (اِ) مادر را گویند و به عربی والده و ام خوانند. (برهان ). مادر. (آنندراج ). مادر و ام و والده . (ناظم الاطباء). لیتوانی ، موما، مه مه (مادر). اسلاوی کلیسیایی ، مه مه (ماما). وخی ، موم . سریکلی ، مام (مادر بزرگ ). افغانی ، مامی (عمه ، خاله ). یو...
-
واژههای مشابه
-
مام هیبه
لغتنامه دهخدا
مام هیبه . [ هَِ ی ْ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان منکور است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 201 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
مام ناف
لغتنامه دهخدا
مام ناف . (اِ مرکب ) به معنی ماماچه که پازاج نیز گویند و به تازی قابله خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قابله . قبول . قَبیل . مولدة. (منتهی الارب ). قابله . ماما. پیشدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماما (معنی دوم ) شود.
-
مام نافی
لغتنامه دهخدا
مام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شود.
-
واژههای همآوا
-
مئم
لغتنامه دهخدا
مئم . [ م ِ ءَم م ] (ع ص ، اِ) دلیل و هادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دلیل هادی . (از ذیل اقرب الموارد). || شتری که پیشرو شتران قافله باشد. مؤنث آن مِئَمَّة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتر نری که پیشرو شتران نر باشد. مؤنث آن مئمة. (از ذیل ...
-
معم
لغتنامه دهخدا
معم . [ م ِ ع َم م ] (ع ص ) هو معم خیر؛ یعنی رای و عطای وی شامل است همه را و به رای و عطای خویش فرا گرفت همه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجل معم ؛ مرد خَیِّر که خیر و عقلش همه را فراگیرد. (از اقرب الموارد).
-
معم
لغتنامه دهخدا
معم . [ م ُ ع َم م / م ُ ع ِم م ] (ع ص ) آنکه برادران پدرش کثیر باشند یا مرد کریم الاعمام . (منتهی الارب ) (آنندراج )(اقرب الموارد). کسی که اعمام و برادران پدرش بسیارباشند و آنکه عموهایش کریم باشند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مانافی
لغتنامه دهخدا
مانافی . (حامص مرکب ) قابلگی و مامایی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). مام نافی . و رجوع به مام ناف شود.
-
ماناف
لغتنامه دهخدا
ماناف . (اِ مرکب ) ماماچه را گویند و به عربی قابله خوانند. (برهان ). به معنی مام ناف . (آنندراج ). ماماچه و قابله . (ناظم الاطباء). مخفف مام ناف . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به مام ناف شود. || به معنی ناف هم آمده است و آن گوی باشد در شکم . (برها...
-
قبالة
لغتنامه دهخدا
قبالة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِمص ) مام نافی و مامائی . (ناظم الاطباء).
-
معتلفة
لغتنامه دهخدا
معتلفة. [ م ُ ت َ ل ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) دایه که در پارسی آن را مام ناف خوانند، کلمه ٔ مستعاری است . (از منتهی الارب ). ماما و مام ناف . (ناظم الاطباء). قابله و آن کلمه ٔ مستعاری است . (از اقرب الموارد).
-
آفریدونی
لغتنامه دهخدا
آفریدونی . (ص نسبی ) منسوب به آفریدون : بگفتا که از مام خاتونیَم بسوی پدر آفریدونیَم .فردوسی .