کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالکانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مالکانه
لغتنامه دهخدا
مالکانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به مالک . درخور مالک . مخصوص مالک . آنمقدار از محصول که سهم مالک شود. حق مالک . || همچون مالک . در مقام مالک : اکنون چون صکوک و ملکیت به گواهان عدل ثابت می شود و در تصرف مالکانه در شرع اعتباری تما...
-
مالکانه
لغتنامه دهخدا
مالکانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) هفت مغز بود، حلوایی خشک است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 497). نام حلوایی است که از برنج پزند و آن در گیلان متعارف است و بعضی گویند حلوایی است خشک و آن از هفت مغز سازند که مغزبادام و مغز گردکان و زردآلو و شفتالو و پسته و فند...
-
جستوجو در متن
-
مالمکا
لغتنامه دهخدا
مالمکا. [ ل َ] (اِ) نام حلوایی است که از برنج پزند و بیشتر در ملک گیلان معمول است . (فرهنگ جهانگیری ). به معنی مالکانه است و آن حلوایی باشد که در گیلان از برنج پزند. (برهان ). مالکانه و حلوایی که از برنج پزند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجو...
-
هفت مغز
لغتنامه دهخدا
هفت مغز. [ هََ م َ ] (اِ مرکب ) نوعی حلوای خشک . مالکانه . (یادداشتهای مؤلف ).
-
مالگانه
لغتنامه دهخدا
مالگانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آلت تناسل و نره . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). رجوع به مالکانه شود.
-
ارونج
لغتنامه دهخدا
ارونج . [ ] (اِ) امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده . آکنج . چرغند. رونچ . مالکانه . شاه لوت . زونج . جگرآکند. عصیب . سختو. سغدو. چرب روده . مبار. جهودانه . غازی . نکانه . ولوالی . زناج . اکامه . کاشاک . کدک .
-
آگنج
لغتنامه دهخدا
آگنج . [ گ َ ] (اِ) امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده : عصیب و گرده برون کن تو زود و برهم کوب جگر بیازن و آگنج را بسامان کن وز این همه که بگفتم نصیب روز بزرگ غدود و زهره و سرگین و خون و فوکان کن . کسائی .چرغند، رونج ، ارونج ، مالکانه ، شاه لوت...
-
لکانه
لغتنامه دهخدا
لکانه . [ ل َ ن َ / ن ِ ] (اِ) معرب آن لقانق ، و ظاهراً مصحف نکانه است که نقانق معرب آن است . رجوع به جهودانه در فرهنگ رشیدی شود. لکامه . روده ٔ گوسفند به گوشت آگنده و پخته . (برهان ). چرغنده . مالکانه . زونج . عصیب . روده ٔ گوسفند که به گوشت و جگر پ...
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذَ ک َ ] (ع اِ) عوف . شرم مرد. عورت مرد. ایر. نره . حمدان . آلت . آلت مردی . آلت رجولیت . آلت تناسل . شرم اندام مرد. خرزه . نیمور. چک . چوک . چل . چُر. قضیب . الف کوفی . الف کوفیان . لند. مالکانه . نکانه . سختو. شنگه . وشنگه . گردکان . شنگ . ا...
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مروزی . ابن جبود. صاحب مجمع الفصحاء گوید: او در زمان مأمون خلیفه ٔ عباسی میزیسته و به سال 200 هَ. ق . درگذشته است و گویند مأمون را در سفر خراسان بفارسی مدح گفته و هزار دینار صلت یافته است و صاحب لباب الالبا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مخلدبن عبداﷲبن مطربن حنظلةبن عبیداﷲبن غالب بن الوارث بن عبیداﷲبن عطیةبن مرةبن کعب بن همام بن اسدبن مرةبن عمروبن حنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم بن مر الحنظلی المروزی المعروف بابن راهویه . مکنی بأبی یعقوب . مولد س...
-
خالصه
لغتنامه دهخدا
خالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج ). ملک دولتی . مسعود کیهان تاریخ املاک خالصه ٔ ایران را چنین می آورد: خالصجات عبارتند از: د...