کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مالم
لغتنامه دهخدا
مالم . [ ل َ ] (ع اسم + حرف ) کلمه ٔ مرکب از«ما» و «لم » یعنی مادام که نه . (از ناظم الاطباء).- مالم یجب ؛ (اصطلاحی فقهی ) پدیده ٔ حقوقی که هنوز موجود نشده است ، مثلاً اسقاط مرور زمان قبل از مضی زمان معین صحیح نیست . (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لن...
-
واژههای همآوا
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م َ ل َ ] (ع اِ) نشان که در بیابان بود. (مهذب الاسماء). نشان راه . (دهار). نشان که به راه نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنچه بدان وسیله می توان راه را پیدا کرد مانند نشان و جز آن . ج ، معالم . (از اقرب الموارد). اثر راه ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ) تعلیم داده شده و آداب آموزانیده شده و اکثر استعمال این لفظ در حیوانات است چون سگ معلم و بوزنه ٔ معلم و طوطی معلم و علی هذا القیاس . (غیاث ) (آنندراج ). آموخته شده و تعلیم شده و پندداده شده و تربیت شده خواه انسان باشد ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) آموزاننده . (غیاث ) (آنندراج ). آموزنده . تعلیم کننده . مدرس . (ناظم الاطباء). آموزگار. آموزنده . استاد. مدرس . شیخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فرستاده ٔ شاه چون دید زودهمان بانگ و خشم معلم شنود. فردوسی .چنانک...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) نقش دار و مخطط، چه عَلَم به معنی نقش و نشان است . (غیاث ) (آنندراج ). نگارکرده . نگارین . مطرز. منقش (جامه و جز آن ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز اشک ابر نیسانی به دیبا شاخ شد معلم ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون . ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آگاه کننده . (مهذب الاسماء) : بیشتر ایلچیان به نزدیک پادشاه زادگان از برادران و برادرزادگان قاآن روان کرد معلم از احوال و وقوع حادثه . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به اعلام شود. || آنکه نشان می کند جامه را به نشان مخصوصی . (ناظ...
-
جستوجو در متن
-
جبین مالیدن
لغتنامه دهخدا
جبین مالیدن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب )روی بر خاک نهادن . فروتنی و کرنش کردن : خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالم گهی خاک درش بوسم گهی رو بر زمین مالم .فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).
-
خون بر جبین مالیدن
لغتنامه دهخدا
خون بر جبین مالیدن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن پیشانی بخون مقتول بوسیله ٔ دادخواهان او. (از آنندراج ) : نماند از گریه ٔ بسیار در دل آنقدر خونم که گر خواهم برسم دادخواهان بر جبین مالم .تجلی (از آنندراج ).
-
مشتن
لغتنامه دهخدا
مشتن . [ م ِ ت َ ] (مص ) سرشتن و خمیر کردن . (فرهنگ رشیدی ). سرشتن و خمیر کردن و بر این قیاس «مشت » و «مشتیم ». احمد اطعمه (گوید) : مگر مالم بپای دنبه دستی غرض در مشتن چنگالم این است .و بسحاق اطعمه گوید : در روغن او ما دو سه چنگال بمشتیم .و ظاهراً اص...
-
نمدمال
لغتنامه دهخدا
نمدمال . [ ن َ م َ ] (نف مرکب ) آنکه به مالیدن نمد مباشرت کند. (آنندراج ). آنکه نمد می مالد. (ناظم الاطباء). آنکه از پشم آمیخته با آشی نمد مالد. لَبّاد. نمدگر. نمدساز. (یادداشت مؤلف ) : گر سقرلاط تو را هست و نمد می پوشی سردی است این به نمدمال چه عیب...
-
غمج
لغتنامه دهخدا
غمج . [ غ َ م ِ ] (ع ص ) شتربچه که شیر مکد میان ران مادر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچه ٔ شتری که در میان رانهای مادر قرار گیرد و شیر بمکد. الفصیل یتغامج بین ارفاغ امه و یلهزها لهزاً. (از اقرب الموارد). || آب که شیرین نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
تازه خط
لغتنامه دهخدا
تازه خط. [زَ / زِ خ َطط / خ َ ] (ص مرکب ) آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد. (ناظم الاطباء). نوخط. که تازه از رخسارش خط برآمده باشد. آنکه بتازگی خط او دمیده باشد. آنکه موی تازه بر رخسارش دمیده باشد : با لب تازه خطش چند سیاهی بزندچهره ٔ آب خضر را ب...
-
ارسلان
لغتنامه دهخدا
ارسلان . [ اَ س َ ] (ترکی ، اِ) شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده . (غیاث ). اسد. (غیاث ) (آنندراج ). مجازاً مرد شجاع : آنچه منصب میکند با جاهلان از فضیحت ، کی کند صد ارسلان . مولوی .چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کیانند و چه دارند از جهان . مولوی . |...