کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مالج
لغتنامه دهخدا
مالج . [ ل َ ] (اِخ ) نام جد محمدبن معاویه ٔ محدث است . (منتهی الارب ).
-
مالج
لغتنامه دهخدا
مالج . [ ل َ ] (معرب ، اِ) ماله ٔ گلکاران ، معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مأخوذ از فارسی ، ماله ٔ گلکاران . (ناظم الاطباء). آلتی که بدان گل مالند، معرب ماله ٔ فارسی است . ج ، موالج . (از اقرب الموارد). و رجوع به ماله شود.
-
جستوجو در متن
-
مالجی
لغتنامه دهخدا
مالجی . [ ل َ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به مالج که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
مسیعة
لغتنامه دهخدا
مسیعة. [ م ِ ی َ ع َ ] (ع اِ) انداوه و آن چوب یا آهنی است که بدان گل اندایند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).مالج . (از اقرب الموارد). ماله . انداوه . (دهار). انداوه و ماله که بدان گل اندایند. (ناظم الاطباء) .
-
مالق
لغتنامه دهخدا
مالق . [ ل َ ] (معرب ، اِ) ماله ٔ زمین . (دهار). ماله که بدان زمین کشت راهموار و برابر کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مأخوذ از فارسی ، ماله ای که بدان زمین کشت را هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). آنچه برزگر بدان زمین شیار کرده را هموار کند و عب...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن یونس ، مکنی به ابوالحسین بزاز و معروف به قیراطی (صالح بن ابی مقاتل ). وی هروی الاصل است و از محمدبن معاویةبن مالج و یعقوب بن ابراهیم دورقی ، و یوسف بن موسی قطان ، و محمدبن یحیی قطعی ، و حسن بن زید جصاص ، و محمدبن حسن ...
-
ماله
لغتنامه دهخدا
ماله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) افزاری که بنایان بدان گل اندایند و گل ماله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). افزاری که گلکاران بدان کاهگل و گچ و آهک بر دیوار مالند. (برهان ). افزاری است که بنایان بدان کاهگل مالند و به گچ دیوار خانه را سفید کنند. (آنندراج ). افزار...
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . (ع اِ) هر آلت فلزی باریک و بلند. میله .- میل انگشتر ؛ میلی است فلزی مخروطی شکل که به وسیله ٔ آن حلقه ٔ انگشتر را بزرگ و یا صاف می کنند. (یادداشت لغت نامه ).- میل سوپاپ ؛ در اصطلاح مکانیکی محوری است که دارای برآمدگی های مخصوصی به نام «بادامک » ...