کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماش ماهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماش ماهی
لغتنامه دهخدا
ماش ماهی . (اِ مرکب ) گونه ای ماهی استخوانی از تیرة سیپرینیده ها که بدنی کشیده و باله ٔ شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد. گونه هائی از این ماهی در دریای خزر نیز فراوانند. (فرهنگ فارسی معین ، ذیل ماهی ).
-
ماش ماهی
لغتنامه دهخدا
ماش ماهی . (اِخ ) نام جزیره ای است به دریا و کلمه فارسی است و عرب آن را تعریب کرده سماهیج گویند و آن جزیره ای میان عمان و بحرین باشد میان دریا. (از معجم البلدان ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اصمعی گوید: سماهیج جزیره ایست در دریا که به فارسی «ماش ماهی...
-
واژههای مشابه
-
مأش
لغتنامه دهخدا
مأش . [ م َءْش ْ ](ع مص ) دور کردن . (از منتهی الارب ): مأشه عنه بکذا مأشاً؛ دور کرد او را از آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رندیدن باران زمین را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شله ماش
لغتنامه دهخدا
شله ماش . [ ش ُل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کته ای از ماش و برنج . آش از ماش . (یادداشت مؤلف ).
-
قاش ماش
لغتنامه دهخدا
قاش ماش . (ع اِ) رخت خانه . و این از اسماء اصوات است . (منتهی الارب ). ظروف و ادوات . (آنندراج ).
-
لاش ماش
لغتنامه دهخدا
لاش ماش . (ص مرکب ) کلمه ای است فارسی ، و آن مخفف لاشی ٔ نباشد و به معنی باطل و بیهوده است : قال الحجاح لجبلةبن الایهم الغسّانی قل لفلاح اکلت مال اﷲ بابدح و دُبیدح ، فقال له جبله خواسته ٔ ایزد بخوردی به لاش ماش ؛ ای اکلت مال اﷲ بالباطل . (مجمع الامثا...
-
ماش با
لغتنامه دهخدا
ماش با. (اِ مرکب ) آش ماش : من بگویم شکر، چه خوردی ابااو بگوید شربتی یا ماش با.مولوی .
-
ماش پلو
لغتنامه دهخدا
ماش پلو. [ پ ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) پلوی که در آن ماش کنند.
-
ماش دارو
لغتنامه دهخدا
ماش دارو. (اِ مرکب ) حشیشی است که گل بنفش رنگ دارد و به آخر تخم گردد و آن را به یونانی خامانیطس گویند یعنی صنوبر الارض ، و به لفظ دیگر عرصف خوانند و کمافیطوس همان است .خوردن آن با عسل عرق النسارا نافع است . (برهان ) (ازآنندراج ). گیاهی دوایی است که ص...
-
خاش ماش
لغتنامه دهخدا
خاش ماش . (ع اِ مرکب ) خِرت و پِرت . قماش خانه و سقط متاع . (قاموس ).
-
خل ماش
لغتنامه دهخدا
خل ماش . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نام گیاهی است که دانه های آن را بنشن نامند . (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
لاش و ماش
لغتنامه دهخدا
لاش و ماش . [ ش ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) لاش ماش . حیله . باطل . رجوع به لاش و رجوع به لاش ماش شود.
-
جستوجو در متن
-
ارنج
لغتنامه دهخدا
ارنج . [ ] (اِ) قسمی ماهی دریای خزر و آنرا ماش نیز نامند.