کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماشین اندازه گیر خط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماشین آلات
لغتنامه دهخدا
ماشین آلات . (اِ مرکب ) آلاتی که در ماشین بکار رود. || در تداول عامه ، ج ِ ماشین . انواع آلاتی که از آهن ساخته شده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ماشین پا
لغتنامه دهخدا
ماشین پا. (نف مرکب ) کسانی که در خیابان از اتومبیلها مراقبت می کنندتا کسی لوازم آنها را ندزدد و احیاناً گاهی آنها رامی شویند و پاک می کنند و در برابر این کار حقی مختصردریافت می دارند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
ماشین چی
لغتنامه دهخدا
ماشین چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) متصدی ماشین و مسؤول بکار انداختن و محصول گرفتن از آن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
ماشین رو
لغتنامه دهخدا
ماشین رو. [ رَ / رُو ] (ص مرکب ) راه یا جاده ای که در آن اتومبیل بتواند حرکت کند. مقابل مال رو.
-
ماشین ساز
لغتنامه دهخدا
ماشین ساز. (نف مرکب ) آن که ماشین سازد.
-
ماشین سازی
لغتنامه دهخدا
ماشین سازی . (حامص مرکب ) شغل و عمل ماشین ساز. || (اِ مرکب ) کارخانه ای که در آن ماشین سازند.
-
ماشین نویس
لغتنامه دهخدا
ماشین نویس . [ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده با ماشین تحریر. آنکه بوسیله ٔ ماشین تحریر، مطالب را نویسد.
-
ماشین نویسی
لغتنامه دهخدا
ماشین نویسی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل ماشین نویس . نوشتن مطالب به وسیله ٔ ماشین تحریر. و رجوع به ماشین نویس شود. || (اِ مرکب ) محلی که در آن اسناد و اوراق ونامه ها و رساله ها را بوسیله ٔ ماشین تحریر نویسند.
-
رود زرد ماشین
لغتنامه دهخدا
رود زرد ماشین . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ هفتگل از شهرستان اهواز واقع در20هزارگزی جنوب شرقی هفتگل و در کنار راه هفتگل به باغ ملک . منطقه ای است جلگه ای و هوایی گرم دارد. سکنه ٔ آن 400 تن است آب آن از رود زرد تأمین می شود و محصولش غلات ،...
-
شین و ماشین
لغتنامه دهخدا
شین و ماشین . [ ن ُ ] (اِخ ) چین و ماچین . (نخبة الدهر دمشقی ). رجوع به چین و ماچین شود.
-
جستوجو در متن
-
اندازه گیرنده
لغتنامه دهخدا
اندازه گیرنده . [ اَ زَ / زِ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه اندازه می گیرد. اندازه گیر. مهندس . مهندز؛ اندازه گیرنده در کاریز و بنا و زمین . (منتهی الارب ).
-
اندازه گیر
لغتنامه دهخدا
اندازه گیر. [ اَ زَ / زِ ] (نف مرکب ) قیاس کننده و شمارنده که در این زمان بمهندس مشهور است . (آنندراج ). مهندس . (دهار). مهندز. (یادداشت مؤلف ) : مساحت گران داشت اندازه گیربر آن شغل بگماشته صد دلیر. نظامی .از آن خوبتر دید کاندازه گیرصفتهای او را کند...
-
گیر ماندن
لغتنامه دهخدا
گیر ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه به معنی گیر کردن باشد. (یادداشت به خط مؤلف ). در مخمصه افتادن . به قید افتادن .
-
بالاپیما
لغتنامه دهخدا
بالاپیما. [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) اندازه گیرنده ٔ بالا. اندازه گیر بالا و قد آدمی . قدسنج . بالاسنج . که بالا پیماید. که اندازه ٔ قد گیرد. || (اِ مرکب ) آلتی برای اندازه گرفتن قد سربازانی که وارد خدمت میشوند. برخی از معاصران کلمه ٔ تواز را به بالاپی...