کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماشه
لغتنامه دهخدا
ماشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) به معنی انبر باشد و آن افزاری است زرگران و مسگران و آهنگران را و عربان کلبتان خوانند. (برهان ). آلتی است آهنی آهنگران را که گرم کرده بدان می گیرند و گاهی چیز محکم را بدان به زور می کشند به هندی سنداسی گویند. (آنندراج ). انبر...
-
جستوجو در متن
-
ماشق
لغتنامه دهخدا
ماشق . [ ش َ ] (معرب ، اِ) معرب ماشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماشه شود.
-
دام
لغتنامه دهخدا
دام . (اِ) در مناصب امراء و سلاطین هند و خراج ملک ، دام عبارت از چهلم حصه روپیه و هم به معنی بیست وپنجم حصه از فلوس و در اوزان ادویه دام پخته هژده ماشه و نزد بعضی بیست ویک ماشه باشد و دام خام دوازده ماشه باشد. (غیاث اللغات ).
-
پنس
لغتنامه دهخدا
پنس . [ پ َ ] (فرانسوی ، اِ) گیره و ماشه ، و آن بصورتهای گوناگون است .
-
ماشرز
لغتنامه دهخدا
ماشرز. [ ش َ ] (اِ) انبر را گویند و آن دست افزاری است زرگران و آهنگران و مسگران را و به عربی کلبتان و کلبتین گویند. (برهان ). انبر را گویند که دست افزاری است زرگران و آهنگران را و به عربی کلبتین گویند وبه فارسی ماشه مشهور است و آهنی که فتیله ٔ تفنگ د...
-
پایه ٔ چخماق
لغتنامه دهخدا
پایه ٔ چخماق . [ ی َ / ی ِ ی ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ماشه (در تفنگ ) .
-
تولچه
لغتنامه دهخدا
تولچه . [ چ ِ ] (اِ) به معنی توله که لفظ هندی است اسم وزن دوازده ماشه . متأخرین فارس بعد حذف های مختفی لفظ «چه » زائد کرده نوعی از تفریس کرده . (غیاث اللغات ). یعنی نود و شش حبه . (آنندراج ). نام وزنه ای . (ناظم الاطباء). و آن دوازده ماشه و معادل دو...
-
کلوب
لغتنامه دهخدا
کلوب . [ ک ُل ْ لو ] (ع اِ) انبر آهنگرکه بدان آهن گرم رامی گیرند. (غیاث ). ماشه . انبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کَلّوب شود.
-
مأش
لغتنامه دهخدا
مأش . [ م َءْش ْ ](ع مص ) دور کردن . (از منتهی الارب ): مأشه عنه بکذا مأشاً؛ دور کرد او را از آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رندیدن باران زمین را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
چکانیدن
لغتنامه دهخدا
چکانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) متعدی چکیدن . چکیدن کنانیدن (؟) و قطره قطره ریختن . (ناظم الاطباء). مایعاتی چون داروی چشم و نظایر آن را در چشم و گوش و غیره قطره قطره ریختن ، با قطره چکان یا بوسیله ٔ دیگر. داروی مایعی را بر عضوی بیمار قطره قطره ریختن . تقط...
-
خاوال
لغتنامه دهخدا
خاوال . (اِخ ) قریه ای است در چهل و دو هزار و پانصد گزی جنوب سنگ ماشه حکومت درجه ٔ 3 جاغوری حکومت غزنی به افغانستان . این قریه بین 67 درجه و 2 دقیقه و 18 ثانیه ٔ طول شرقی و 33 درجه و 2 دقیقه و 25 ثانیه ٔ عرض شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغان...
-
دویست
لغتنامه دهخدا
دویست . [ دِ ] (عدد، ص ، اِ) دوصد. مأتان . دودفعه صد. (از ناظم الاطباء). مأتین . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «200» و در حساب جمل «ر» باشد. صاحب مجمل اللغه در ترجمه ٔ ماءة گوید: سد با سین است و اینکه صد با صاد است غلط است زیرا که دویست گواه است یعنی...
-
کلوب
لغتنامه دهخدا
کلوب . [ ک َل ْ لو ] (ع اِ) مهماز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). مهمیز. (ناظم الاطباء). || اره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انگشت شور. (مهذب الاسماء). انبر و کلبتان . (ناظم الاطباء). آهنی سر کج و گویند چوبی با سری خمی...
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ) گرام . واحد اوزان مستعمله در بیشترممالک متمدنه و عبارت است از وزن یک سانتیمتر مکعب آب مقطر با چهار درجه حرارت در تحت فشار طبیعی 57 سانتی متر آتمسفر و تقریباً معادل است با پنج نخود و خمس نخود و کمی افزون از ماشه میباشد....