کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماسبذان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماسبذان
لغتنامه دهخدا
ماسبذان . [ ب َ / س َ ب َ ] (اِخ ) شهری به جبال . (نخبةالدهر دمشقی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام شهری به پیشکوه لرستان در ناحیه طرحان در ساحل راست شط صیمره . سیروان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بلاد جبل عبارت از همدان است و ماسبذان که آن سیروان...
-
جستوجو در متن
-
قهقور
لغتنامه دهخدا
قهقور. [ ق َ ] (اِخ ) بطنی است در ماسبذان از نواحی جبل . (از معجم البلدان ).
-
رذ
لغتنامه دهخدا
رذ. [ رَذذ ] (اِخ ) دیهی است در ماسبذان در نزدیکی بندنیجین . قبر مهدی خلیفه در این دیه است . (از معجم البلدان ). و رجوع به رذوالراق شود.
-
رذوالراق
لغتنامه دهخدا
رذوالراق . [ رَذْ ذُرْ را ] (اِخ ) یا رَذّ . موضعی است به زمین ماسبذان از جبال و وفات مهدی عباسی بدانجا بود. رجوع به التنبیه والاشراف ص 296 و الوزراء و الکتاب ص 126 و رَذّ شود.
-
اریوجان
لغتنامه دهخدا
اریوجان . [ اِ وَ ] (اِخ ) یاقوت گوید: ضبط این کلمه را محقق نمیدانم . مسعر گوید شهری است نیکو در ناحیه ٔ ماسبذان در جانب راست حُلوان ، در راه همدان ، واقع درصحرائی بین جبال پردرخت . قرق گاههای (حُمات ) بسیار دارد و گوگرد و زاج و بوره و املاح بدانجا ف...
-
بارما
لغتنامه دهخدا
بارما. [رِم ْ ما ] (اِخ ) کوهی است میان موصل و تکریت که مانند کمربندی زمین را در بر گرفته است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). کوهی است میان تکریت و موصل و این همان کوهی است که بنام جبل حُمرَین نیز معروف است و می پندارند بر گرد گیتی محیط است . ابوزید گ...
-
پهلوی
لغتنامه دهخدا
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (قوم ...) پارت . مردم سرزمین پارت . (پرثوه ) و یسمی هذا الصقع [ صقع الجبل ] بلاد البهلویین و هی همدان و ماسبذان و مهرجان قذف و هی الصیمرة و قم و ماه البصره و ماه الکوفه و قرماسین و ماینسب الی الجیل و لیس منه الری و اصبهان و...
-
ضرار
لغتنامه دهخدا
ضرار. [ ض ِ ] (اِخ ) ابن الخطاب بن مرداس بن کبیربن عمرو آکل السقب بن حبیب بن عمروبن شیبان بن محارب بن فهربن مالک الفهری . مردی شجاع و شاعر و سوار و از قائدین عرب و صحابی بود. وی روز غزو اُحد و خندق با مسلمین جنگهای سخت کرد و در فتح مکه اسلام آورد، و ...
-
ماهان
لغتنامه دهخدا
ماهان . (اِخ ) دینور و نهاوند است ، نخستین را ماه کوفه و دوم را ماه بصره نامند. (از المعرب جوالیقی ص 321). تثنیه ٔ ماه و عبارت از دینور و نهاوند است . (از معجم البلدان ). به صیغه ٔ تثنیه شهر نهاوند و شهر دینور که عبارت از ماه البصره و ماه الکوفه باشد...
-
کرد
لغتنامه دهخدا
کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است مشهور از صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان ). گروهی است . ج ، اَکراد. جد آنها کردبن عمرو مزیقیأبن عامربن ماءالسماء نسبهم الشعراء اًلی الیمن ثم الی الازد. قال : لعمرک ما کردبن عمروبن عامربعجم ولکن ...
-
س
لغتنامه دهخدا
س . (حرف ) صورت حرف پانزدهم است از حروف الفبای فارسی پس از «ژ» و پیش از «ش »، و حرف دوازدهم از الفبای عرب پس از «ز» و پیش از «ش »، و حرف پانزدهم از الفبای ابجدی پس از «ن » و پیش از «ع ». و نام آن سین است و آن را سین مهمله نامند. و بحساب جُمّل آن را ش...
-
پشتکوه
لغتنامه دهخدا
پشتکوه . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ جبالی در مغرب ایران . از دره ٔ دیاله تا آب دیز (آب ِ دز) کوههای این ناحیه به دو قسمت جداگانه تقسیم میشود: اولی را پیشکوه و دومی را پشتکوه می نامند و این دو قسمت بواسطه ٔ درّه ٔ رود سیمرّه (گاماساب و کرخه ) از ی...
-
پهلوی
لغتنامه دهخدا
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (زبان و خط...) زبان پهلوی . زبان پهلو یا پهله ،پارت ، پرثوه ، پهلوانی . زبان متداول دوره ٔ اشکانیان و ساسانیان . فارسی میانه و آن میان فرس باستانی و فرس امروزی جای دارد. این زبان را فرس متوسط نیز گویند. زبان مردم پارت ؛ پار...