کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماساژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماساژ
لغتنامه دهخدا
ماساژ. (فرانسوی ، اِ) مشت و مال . مالش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماساژ یکی از وسایل آرام کردن درد است . بوسیله ٔ ماساژ ترشحات مرضی که در نسج سلولی زیر جلدی جمع شده به داخل سیاه رگها (وریدها)و رگهای لنفاتیک رانده می شود. پس از اینکه عمل اورام سلو...
-
واژههای مشابه
-
ماساژ دادن
لغتنامه دهخدا
ماساژ دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مالش دادن عضوی با دست یا با وسائل طبی ، برای تولید آرامش و رفع کوفتگی و خستگی یا برای لاغر شدن عضو. مشت و مال دادن . و رجوع به ماساژ شود.
-
جستوجو در متن
-
بمال و وامال
لغتنامه دهخدا
بمال و وامال . [ ب ِ ل ُ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) (امر به مالیدن و بازمالیدن که به صورت اسمی و مرادف عمل مالش و ماساژ بکار رود): بعد از یک ساعت بمال و وامال بهوش آمد. (یادداشت مرحوم دهخدا).