کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مازریون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مازریون
لغتنامه دهخدا
مازریون . [ زَ ] (اِ) دارویی است برای استسقای زقی ، مجرب است . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوایی است مجرب از برای دفع استسقا و آن دو نوع می باشد: سفید و سیاه . سفید آن را اشخیص و سیاه آن را هفت برگ خوانند و آن از برگ زیت...
-
واژههای مشابه
-
رماد مازریون
لغتنامه دهخدا
رماد مازریون . [ رَ دِ زَرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکستر مازریون . دارویی است . صاحب اختیارات گوید: جلادهنده باشد و معفّن و روشنایی چشم بیفزاید. (اختیارات بدیعی ).
-
واژههای همآوا
-
ماذریون
لغتنامه دهخدا
ماذریون . [ ذَ ] (اِ) دارویی است . برای استسقا و قی مجرب است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 403). نام گیاهی داروئی . (ناظم الاطباء). درختی است شیردار بقدر درخت سماق و سه قسم . (حاشیه ٔ الابنیه چ بهمنیار ص 324): ماذریون را انواع است . و بهترین آن بود که بر...
-
جستوجو در متن
-
خامالیوس
لغتنامه دهخدا
خامالیوس . (معرب ، اِ) مازریون . رجوع به مازریون شود.
-
فوطینس
لغتنامه دهخدا
فوطینس . [ ] (معرب ، اِ) مازریون . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به مازریون شود.
-
مشت رو
لغتنامه دهخدا
مشت رو. [ م ُ ] (اِ) نوعی از مازریون باشد و آن دوایی است که بر بهق و برص طلا کنند نافع باشد و آن را مشت به سبب آن گویند که چون مشتی از آن بر روی کسی زنند روی آن کس سیاه گردد. (برهان ) (آنندراج ). نوعی از مازریون . (ناظم الاطباء). مازریون . و رجوع به ...
-
کایزوا
لغتنامه دهخدا
کایزوا. [ ] (اِ) مازریون بود و آن دارویی است که در استسقا به کاردارند. (اوبهی ). به فارسی مازریون است . (فهرست مخزن الادویه ). کانی رو. رجوع به مازریون و ماذریون شود.
-
هفت بلگ
لغتنامه دهخدا
هفت بلگ . [هََ ب َ ] (اِ مرکب ) مازریون . (یادداشت مؤلف از بحرالجواهر). هفت برگ . رجوع به مازریون و هفت برگ شود.
-
مسترو
لغتنامه دهخدا
مسترو. [ م َ ت َ ] (اِ) نوع دوم مازریون که آن را هفت برگ خامالا نیز خوانند. (الفاظ الادویه ). خامالا، که نوعی از مازریون باشد. (از برهان ).
-
مغین
لغتنامه دهخدا
مغین . [ ] (اِ) رجوع به معین [ ] و مازریون شود.
-
خاملاآ
لغتنامه دهخدا
خاملاآ. [ م ِ ] (اِ) مازریون . اشخیص .
-
کانیرو
لغتنامه دهخدا
کانیرو. (اِ) دارویی است که آن را مازریون گویند و بجهت دفع استسقا بکار آید. (برهان ). مازریون و آن بیخ گیاهی است که مرض استسقا رانافع است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).