کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارگلیوث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارگلیوث
لغتنامه دهخدا
مارگلیوث . [ گ ُ ] (اِخ ) داود سموئیل مارگلیوث (مرجلیوث ). متولد 17 اکتوبر سال 1858 م . در لندن . مستشرق و ادیب معروف انگلیسی . وی از سال 1889 در دانشگاه آکسفورد به تدریس زبان عربی پرداخت و به سال 1913م . مدرس زبانهای شرقی در دانشگاه لندن شد. ودر سال...
-
جستوجو در متن
-
مرگلیوس
لغتنامه دهخدا
مرگلیوس . [ م َ گ ُ ] (اِخ ) مارگلیوث . مستشرق و ادیب انگلیسی . رجوع به مارگلیوث شود.
-
مرجلیوث
لغتنامه دهخدا
مرجلیوث . [ م َ ج ُ ] (اِ خ ) رجوع به مارگلیوث شود.
-
مرگلیوث
لغتنامه دهخدا
مرگلیوث . [ م َ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به مارگلیوث شود.
-
اثیر
لغتنامه دهخدا
اثیر. [ ] (اِخ ) ابن بیسانی . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 427 س 10 شود.
-
قرایا
لغتنامه دهخدا
قرایا. [ق َ ] (ع اِ) ج ِ قریه : و کان ذاسطوة... و ثروه ... و ممالیک ... و القرایا و الاملاک . (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 53). و اعاد علی ّ سهاماً فی ثلث قرایا بالراذان . (معجم الادباء چ مارگلیوث ص 56).
-
اسپهبد
لغتنامه دهخدا
اسپهبد. [ اِ پ َ ب َ ] (اِخ ) ابن اسفار. یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 2 ص 308) نام او را در زمره ٔ ابناء ملوک و امرا و قواد یاد کند و مارگلیوث گوید: گمان برم اسفار دیلمی باشد که نام وی در تجارب الامم آمده است .
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ابن صول . رجوع به ابن صول و رجوع به معجم الأدباء چ مارگلیوث ج 6 ص 88 شود.
-
تادرس
لغتنامه دهخدا
تادرس . [ ] (اِخ ) ابن الحسن الاستاذ، وزیر اسدالدوله (صالح بن مرداس ) . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 1 ص 216 شود.
-
ذریح
لغتنامه دهخدا
ذریح . [ ذُ رَ ] (اِخ ) حمیری . محدث است . || نام پسر محمدبن مناذر شاعر. (معجم الادباء، چ مارگلیوث ص 107 س 12 و بعد آن ).
-
روشن قباذوا
لغتنامه دهخدا
روشن قباذوا. [ رَ ش َ ق ُ ] (اِخ ) شهرکی میان خانقین و حربیه . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 55 شود.
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (اِخ )ابن اوفی النهدی . یکی از فاضلان و ادباء عرب است . رجوع به معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 188 شود.
-
علی تیمی
لغتنامه دهخدا
علی تیمی . [ ع َ ی ِت َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سنان طوسی تیمی ، مکنّی به ابوالحسن . از بزرگان علمای کوفه . رجوع به طوسی (ابوالحسن علی ...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود.
-
علی اهوازی
لغتنامه دهخدا
علی اهوازی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن محمداهوازی نحوی . مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب بود و یاقوت حموی گوید که کتابی از او درباره ٔ علل عروض دیده است . رجوع به معجم الادباء، چ مارگلیوث ج 5 ص 409 شود.