کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارمولک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارمولک
لغتنامه دهخدا
مارمولک . [ ل َ ] (اِ مرکب ) مارمورک . سوسمار. ضَب ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جانوری است از رده ٔ خزندگان و از راسته ٔ سوسماران و از گروه شکافی زبانان که در همه ٔ مناطق معتدل و سرد اروپا و آسیاو افریقا فراوان است . این جانور بسیار چابک است و در ...
-
جستوجو در متن
-
کرباشه
لغتنامه دهخدا
کرباشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) کرباسو. مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرباسو، کرباسه و مارمولک شود.
-
مارمورک
لغتنامه دهخدا
مارمورک . [ رَ ] (اِ مرکب ) مارمولک . سوسمار. ضَب ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مارمولک شود.
-
کرپاشو
لغتنامه دهخدا
کرپاشو. [ ک َ ] (اِ) کرپاسو. (برهان ) (ناظم الاطباء). کرپاسو.کرپاشه . (ناظم الاطباء). مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرپاسو، کرباسه ، چلپاسه و مارمولک شود.
-
کرباسک
لغتنامه دهخدا
کرباسک . [ ک َ س َ ] (اِ) کرباسو. (یادداشت مؤلف ). مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ): سام ابرص ؛ جنسی است از کرباسک . وزغ ؛ جنسی است از کرباسک . (مهذب الاسماء). رجوع به کرپاسو و مارمولک شود.
-
کرپاسه
لغتنامه دهخدا
کرپاسه . [ ک َ س َ / س ِ ] (اِ) چلپاسه . وزغه . کرپاسو. (از برهان ) (از آنندراج ). کرپاشو. کرپاشه . (ناظم الاطباء). مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). کِلپَسّه (در تداول اهالی خراسان ). رجوع به کرباسو، چلپاسه ، کرپاسه و مارمولک شود.
-
کرپاشه
لغتنامه دهخدا
کرپاشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) بر وزن و معنی کرباسه است که وزغه و چلپاسه باشد. (برهان ). کرپاسو. کرپاشو.کرپاسه . (ناظم الاطباء). مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرباسو، کرپاسو، چلپاسه و مارمولک شود.
-
مارپلاس
لغتنامه دهخدا
مارپلاس . [ رِ پ َ / پ ِ ] (اِ) کربش . کربشه . (صحاح الفرس ). چلپاسه . کرباسو. کرباسه . کربسه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چلپاسه و وزغه و حربا را گویند. (برهان ). چلپاسه . مارمولک .و رجوع به کرباسو و چلپاسه و حربا و مارمولک شود.
-
زرزومیة
لغتنامه دهخدا
زرزومیة. [ زَ ی َ ] (ع اِ) سوسمارک . مارمولک ... زرمومیة. (از دزی ج 1 ص 586).
-
ام بریص
لغتنامه دهخدا
ام بریص . [ اُ م م ِ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مارمولک . (دزی ج 1). سوسمار. (دزی ج 1).
-
کرپاسو
لغتنامه دهخدا
کرپاسو. [ ک َ ] (اِ) نوعی از حرباست و آن کوچک است و چون آن را بزنند دمش از بدن جدا شود و تا دیری حرکت کند و عربان وزغه گویندش . از موذیان است و گویند هرکه وزغه را بزند چنان باشد که هفت من گندم به درویشی تصدق کند. کرپاشو. (برهان ) (آنندراج ). چلپاسه ٔ...
-
ماترنگ
لغتنامه دهخدا
ماترنگ . [ ت ُ / ت ِ رِ / رَ ] (اِ) مارمولک . چلپاسه . (فرهنگ جهانگیری ). چلپاسه را گویند و بعضی گویند سام ابرص است که نوعی از چلپاسه باشد. چون شکم او را بشکافند و بر گزندگی عقرب نهند در ساعت درد ساکن شود. (برهان ). گلباسو و جلباسه معرب آن است . (آنن...
-
کربایس
لغتنامه دهخدا
کربایس . [ ک َی ِ ] (اِ) کربایش . کرباسه است که وزغه و چلپاسه باشد. (آنندراج ). قسمی از چلپاسه ٔ زهردار. (ناظم الاطباء). رجوع به کرباسه ، چلپاسه ، کرباسو و مارمولک شود.
-
مالوالی
لغتنامه دهخدا
مالوالی . [ مال ْ ] (اِ) نوعی از چلپاسه است که آن را سام ابرص می گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). «مارمولک باغی » که آن را سام ابرص نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ).