کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارماهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارماهی
لغتنامه دهخدا
مارماهی . (اِ مرکب ) ماهیی است عظیم الجثه ٔ فربه که در دریای مصر بهم می رسد سیاه رنگ و بی فلس است و استخوان کمی دارد و شارب آن مانند مار باریکی دراز و سر آن طویل و دهن آن مستطیل ، مانند خرطوم و یهودان آن را می خورند و در تحفه گفته به مازندران آن را ک...
-
جستوجو در متن
-
مارماهیج
لغتنامه دهخدا
مارماهیج . (معرب ، اِ مرکب ) مارماهی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). معرب مارماهی است و ظاهراً آن غیر جِرّی ّ و جِرّیث است چنانکه در حدیث آمده است : جمیع السمک حلال غیر الجریث و المارماهیج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مارماهی شود.
-
انقلیس
لغتنامه دهخدا
انقلیس . [ اَ / اِ ق َ ] (اِ) مارماهی . (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). انگلیس . جریث . قریث . مارماهی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به صلور شود.
-
ابوقزاره
لغتنامه دهخدا
ابوقزاره . [ اَ ؟ ] (ع اِ مرکب ) مارماهی . جرّی . (المرصع).
-
ابوقزران
لغتنامه دهخدا
ابوقزران . [ اَ ؟ ] (ع اِ مرکب ) مارماهی . جرّی . (المرصع).
-
انگلیس
لغتنامه دهخدا
انگلیس . [ اَ گ َ ] (اِ) انکلیس . انقلیس . مارماهی . رجوع به انکلیس شود.
-
صلور
لغتنامه دهخدا
صلور. [ ص ِل ْ ل َ ] (ع اِ) مارماهی . (منتهی الارب ). نوع من السمک کالحیة فارسیة مارماهی و فی حدیث غمار: لاتأکلوا الصلور و لا القلیس . (بحر الجواهر).
-
ساردة
لغتنامه دهخدا
ساردة. [ رِ دَ ] (ع اِ) نوعی از ماهیهای کوچک دریائی که شبیه انگلس (مارماهی ) است . (دزی ج 1 ص 621) .
-
ماهی مار
لغتنامه دهخدا
ماهی مار. (اِ مرکب ) مارماهی . (آنندراج ). قسمی از ماهی بشکل مار. (ناظم الاطباء). و رجوع به مار ماهی شود.
-
ابوقرزان
لغتنامه دهخدا
ابوقرزان . [ اَ ؟ ] (ع اِ مرکب ) جرّی . هو الجرّی من السمک . (المرصّع). مارماهی .
-
قریث
لغتنامه دهخدا
قریث . [ ق ِرْ ری ] (ع اِ) نوعی از ماهی . (آنندراج ). نوعی از ماهی دریایی . (ناظم الاطباء). مارماهی . (بحر الجواهر). افقلیس . جریث . جرّی .
-
شلق
لغتنامه دهخدا
شلق . [ ش َ ل ِ / ش ِ ](ع اِ) نوعی از ماهی کوچک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مارماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
لامپروا
لغتنامه دهخدا
لامپروا. (فرانسوی ، اِ) نام نوعی ماهی سیکلوستوم استوانه ای شکل و طویل . مارماهی . نوعی از آن بهارگاه از دریا به شطوط و رودخانه ها در آید، پوستی بی فلس و چسبنده و گوشتی لذیذ و یک گز درازا دارد و نوع دیگر آن همیشه در آب های شیرین باشد.
-
مسوخات
لغتنامه دهخدا
مسوخات . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسوخ و مسوخة. جج ِ مسخ . (یادداشت مرحوم دهخدا) : قولهم الجریث (مارماهی ) من المسوخات باطل ، لان مامسخ لانسل له و لایبقی بعد ثلاثة ایام . (بحر الجواهر).