کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارقة
لغتنامه دهخدا
مارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ) گروه خوارج . (منتهی الارب ). مؤنث مارق . (از اقرب الموارد). گروه خوارج . (ناظم الاطباء). خوارج را گویند بسبب خروجشان از دین . (از اقرب الموارد). رجوع به مارق شود.
-
واژههای همآوا
-
معرقة
لغتنامه دهخدا
معرقة. [ م ُ رِ ق َ / م ُ ع َرْ رِ ق َ ] (اِخ ) راهی است به سوی شام که قریش از آن راه می رفتند. (منتهی الارب ). راهی است که به کنار دریا منتهی می شود و قریش از این راه آمد و رفت داشتند. (از معجم البلدان ).
-
معرقة
لغتنامه دهخدا
معرقة. [ م ُ ع َرْ رِ ق َ ] (ع ص ) مؤنث مُعَرِّق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معرق شود.- ادویه ٔ معرقة ؛ داروهایی که خوی از مسامات بیرون آرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). داروهایی که موجب تحریک غده های ترشح کننده ٔ عرق شوند . و رجوع به م...