کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مادیان
لغتنامه دهخدا
مادیان . (اِ) لفظمفرد است ، جمع نیست ، بمعنی یک اسپ ماده و حاجت به الحاق لفظ اسپ ندارد پس اسپ مادیان گفتن خطا باشد و ماده ٔ دیگر حیوان را مادیان نمی گویند. خاص ماده اسپ را گویند. ظاهر همین است که مادیان تمام یک لفظ است ومی تواند که مزید علیه ماد بود ...
-
واژههای مشابه
-
مادیان دول
لغتنامه دهخدا
مادیان دول . (اِخ ) دهی از دهستان حسین آباد است که در بخش حومه ٔ شهرستان سنندج و در 42 هزارگزی باختری سنندج واقع است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
باسلیق مادیان
لغتنامه دهخدا
باسلیق مادیان . [ س ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رگی در دست : در هر دستی دو رگ باسلیق است که یکی را باسلیق مادیان و دیگری را باسلیق ابطی گویند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و رجوع به باسلیق شود.
-
جستوجو در متن
-
سمحاج
لغتنامه دهخدا
سمحاج . [ س ِ ] (ع ص ) مادیان درازپشت . (منتهی الارب ). مادیان کوردراز. (مهذب الاسماء). رجوع به سمحج شود.
-
غسراغ
لغتنامه دهخدا
غسراغ . [ غ َ ] (اِ) کره ٔ مادیان که هنوز فحل ندیده است .
-
نریان
لغتنامه دهخدا
نریان . [ ن َ ] (اِ) اسب نر و هر ستوری . (ناظم الاطباء). اسب نر. حصان . مقابل مادیان . (یادداشت مؤلف ).- امثال :لگد مادیان به نریان درد نکند .
-
کره کشی کردن
لغتنامه دهخدا
کره کشی کردن . [ ک ُرْ رَ / رِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گشنی دادن مادیان تا نتاج آرد. (یادداشت مؤلف ). آبستن کردن مادیان تا بچه آرد. کره کشیدن .
-
متقمم
لغتنامه دهخدا
متقمم . [م ُ ت َ ق َم ْ م ِ ] (ع ص ) اسب که بر مادیان برآید. (آنندراج ). نریان سخت گیرنده بر مادیان تا برجهد بر آن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تقمم شود.
-
استیداق
لغتنامه دهخدا
استیداق . [ اِ ] (ع مص ) آزمند گشن شدن مادیان و جز آن . ایداق . (تاج المصادر بیهقی ). نر خواستن ماده خر و اسب مادیان . آزمند گشن گردیدن ماده اسب و مانند آن . (منتهی الارب ).
-
کره گیری
لغتنامه دهخدا
کره گیری . [ ک ُرْ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل گرفتن کره از مادیان . کره گرفتن . کره کشی کردن .
-
حجور
لغتنامه دهخدا
حجور. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حِجر. (ترجمان عادل بن علی ). ج ِ حِجر، که اسب مادیان است . (منتهی الارب ).
-
حجورة
لغتنامه دهخدا
حجورة. [ ح ُ رَ ](ع اِ) ج ِ حِجر، که اسب مادیان است . (منتهی الارب ).
-
ذائلة
لغتنامه دهخدا
ذائلة. [ ءِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ذائل . || مادیان درازدم . || درع ٌ ذائلة؛ زره درازدامان .