کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مات
لغتنامه دهخدا
مات . (از ع ، اِمص ) (مأخوذ از فعل ماضی عربی از مصدر موت ) مردن . رجوع به موت شود.- مات و فات . رجوع به این ترکیب در جای خود شود.
-
مات
لغتنامه دهخدا
مات . (ص ، اِ) به اصطلاح شطرنج بازان ، گرفتار و مقید شدن شاه شطرنج است . ظاهراً لفظ مات در اصل صیغه ٔ ماضی بوده است به فتح تاء فوقانی از موت ؛ حالا به کثرت استعمال تای آنرا موقوف خوانند. (غیاث ) (آنندراج ). گرفتاری شاه شطرنج . (ناظم الاطباء). باختن د...
-
مات
لغتنامه دهخدا
مات . (ص ) رنگی که به هیچ رنگ مانند نبود و تمیز آن نتوان کرد. رنگی از رنگها که صریح نیست . || هر رنگی از رنگهای نهایت روشن غیر براق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
مآت
لغتنامه دهخدا
مآت . [ م ِ ] (ع عدد، اِ) صدها. (غیاث )(آنندراج ). ج ِ مائة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدگان . (التفهیم ، یادداشت ایضاً). مئات . سدگان . در حساب ، ده دهگان (عشرا) یعنی ده واحد از مرتبه ٔ دوم تشکیل یک سده یا یک واحد از مرتبه ٔ سوم را میدهد و اعداد ...
-
کیش مات
لغتنامه دهخدا
کیش مات . (اِ مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) هنگامی است که مهره ٔ شاه به طریقی کیش شود که قادر به هیچ نوع حرکتی نباشد حریف ، شاه مات می شود و بازی را می بازد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به «کیش » (اِ) و «مات » شود.
-
شه مات
لغتنامه دهخدا
شه مات . [ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) شاه مات . در اصطلاح بازی شطرنج نماینده ٔ حالت مغلوب شدگی . کلمه ای است که دربازی شطرنج گویند یعنی شاه کِشت شد و شاه مات شد. (از ناظم الاطباء). شکست سخت . مغلوب کامل : هم از توست شه مات شطرنج بازان تو را مهره زاده بشطرنج...
-
شاه مات
لغتنامه دهخدا
شاه مات . (اِ مرکب ) شه مات . ماتی در بازی شطرنج . (ناظم الاطباء). اعلام مات شدن شاه . هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: «شاه مات »، یعنی شاه مات شده : شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاه مات کرد.عسجدی .
-
مات زدن
لغتنامه دهخدا
مات زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مات شدن و ساکن ماندن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حیران شدن . سرگشته شدن . رجوع به مات و ماده ٔ بعد شود.
-
مات شدن
لغتنامه دهخدا
مات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و سرگردان شدن . مشوش و مضطرب شدن . (از ناظم الاطباء). سخت متحیر شدن . مبهوت شدن . سخت حیرت زده گشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مغلوب شدن شاه شطرنج . باختن در شطرنج .از هر نوع حرکت بازماندن در شطرنج (یادداش...
-
مات کردن
لغتنامه دهخدا
مات کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرگشته و حیران کردن و مشوش نمودن . (ناظم الاطباء). مبهوت کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مغلوب کردن و بیچاره نمودن شاه شطرنج . (ناظم الاطباء). بردن از حریف در شطرنج . شاه شطرنج را از هرنوع حرکت بازداشتن . (یادد...
-
مات ماندن
لغتنامه دهخدا
مات ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) مبهوت شدن . با چشمانی گشاده بی حرکت و حیرت زده شدن . سخت متحیر شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کش و مات
لغتنامه دهخدا
کش و مات . [ ک ِ ش ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کیش و مات . آخرین اخطار برنده ٔ شطرنج به حریف . (یادداشت مؤلف ).
-
محو و مات
لغتنامه دهخدا
محو و مات . [ م َح ْ وُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع است . از خود بیخود. واله و حیران و مبهوت .- محو و مات جمال کسی شدن ؛ شیفته و حیران جمال شدن .- محو و مات شدن ؛ از خود بیخود شدن . واله و حیران و مبهوت شدن .
-
مات و فات
لغتنامه دهخدا
مات و فات . [ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) (مأخوذ از دو فعل ماضی عربی ) مرگ و نیستی .- مات و فات گفتن یا قائل به مات و فات بودن ؛ یعنی منکر معاد بودن و منکربعث و نشور و منکر بقای روح بودن . شاید مأخوذ از قول قس بن ساعدة است : من عاش مات و من مات ف...