کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مائة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مائة
لغتنامه دهخدا
مائة. [ م ِ ءَ ] (ع عدد، ص ، اِ) صد. ده تا ده . (از اقرب الموارد). علامه قزوینی آرد: «مائة» باید نوشت کما فی اللسان و... نه «مایة»... (یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 32 و 33). به معنی صد و اصل آن «مأی » است و «هاء» عوض از «یاء» می باشد. (آنندراج ). صد.(ترج...
-
جستوجو در متن
-
مئات
لغتنامه دهخدا
مئات . [ م ِ ] (ع عدد، اِ) ج ِ مِائَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). صدها. رجوع به مائة و ماده ٔ بعد شود.
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) حداد هروی . وی در مائه ٔ چهارم هجری میزیست و یکی از مشایخ صوفیه است و درک صحبت ابوالعباس قصاب آملی کرده و در ابتدا بمکه و سپس در آخر عمر به استرآباد رفت . وفات وی در اواخر مائه ٔ چهارم است .
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ] (اِخ ) ابن الاوانی الاربلی ملقب بشجاع . معاصر ابن خلکان است . وی مغنی و از مردم اربل بوده و در اواخر مائه ٔ ششم و اوایل مائه ٔ هفتم میزیسته است . (تاریخ ابن خلکان ص 109 س 14).
-
ابوغریب
لغتنامه دهخدا
ابوغریب . [ اَ غ َ ] (اِخ ) اصفهانی . از مشایخ طریقت تصوف است و در اواخر مائه ٔ سیم و اوائل مائه ٔ چهارم میزیست و صحبت ابوعبداﷲبن خفیف دریافت و ابن خفیف ذکر وی در کتاب خود آورده است . و او را حلولی میخواندند. و در طرطوس درگذشت .
-
ابویعقوب
لغتنامه دهخدا
ابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) هاشمی . یکی از شیوخ تصوف به اواخر مائه ٔ دویم و اوائل مائه ٔ سیم . رجوع به نفحات الانس جامی چ هند ص 25 و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 125 شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) دونی دینوری . یکی از شیوخ عرفان در اواخر مائه ٔ چهارم و اوائل مائه ٔ پنجم . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 67 شود.
-
ابرخس
لغتنامه دهخدا
ابرخس . [ اِ ب َخ ُ ] (اِخ ) نام فیلسوفی یونانی در مائه ٔ چهارم ق .م . پیرو طریقه ٔ فیثاغورس .
-
ابلونیوس
لغتنامه دهخدا
ابلونیوس . [ اَ ب ُل ْ ل ُ ] (اِخ ) دانشمندی از مردم اسکندریه در مائه ٔ دویم میلادی .
-
ابن سیر
لغتنامه دهخدا
ابن سیر. [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) از وراقین و کتابت مصحف نیز می کرده است در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری . (ابن الندیم ).
-
ابن الحضرمی
لغتنامه دهخدا
ابن الحضرمی .[ اِ نُل ْ ؟ ] (اِخ ) او وراق بوده و هم کتابت مصحف میکرده است در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم . (ابن الندیم ).
-
ذیونوسیوس
لغتنامه دهخدا
ذیونوسیوس . (اِخ ) ملقب براهنما یا معرف . عالم جغرافیائی یونانی در مائة چهارم میلادی . او راست منظومه ای در وصف و تعریف زمین .
-
لاسابلیر
لغتنامه دهخدا
لاسابلیر. [ ی ِ ] (اِخ ) مارگریت دو. یکی از زنان فاضله ٔ مأئه هفدهم میلادی . مولد پاریس . ( 1636-1693 م .). لافونتن دیری با وی رفت و آمد داشته است .
-
مائتان
لغتنامه دهخدا
مائتان . [ م ِ ءَ ] (ع عدد، اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دویست . دوصد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مائة و مائتین شود.