کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأثور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مأثور
لغتنامه دهخدا
مأثور. [ م َءْ ] (ع ص )سخن نقل کرده شده و روایت شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منقول . روایت شده ٔ خلف از سلف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : همه اخبار در بزرگی اوبه بر عقل نص و مأثور است . مسعودسعد.او در اطفای آن جمره و ...
-
حدیث مأثور
لغتنامه دهخدا
حدیث مأثور. [ ح َ ث ِ م َءْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخنی که خلف از سلف روایت کند.
-
واژههای همآوا
-
ماسور
لغتنامه دهخدا
ماسور. (اِخ ) دهی از دهستان کرگاه است که در بخش ویسیان شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ماسور
لغتنامه دهخدا
ماسور. (ص ) چیزی درهم آمیخته را گویند و به این معنی با سین نقطه دار هم آمده است چه در فارسی سین و شین به هم تبدیل می یابند. (برهان ). در برهان بر وزن ناسور به معنی چیز درهم آمیخته آورده . (آنندراج ) (انجمن آرا). هرچیز درهم آمیخته . (ناظم الاطباء). =م...
-
معسور
لغتنامه دهخدا
معسور. [ م َ ] (ع مص ) دشواری . ضد میسور و این هر دو مصدر است و گویند: دعه الی میسوره و الی معسوره و نزدیک سیبویه صفت است و گوید که مصدر بر وزن مفعول نیامده . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، معسورات . (ناظم الاطباء)....
-
معصور
لغتنامه دهخدا
معصور. [ م َ ] (ع ص ) فشورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فشرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و آب حسک معصور. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || زبانی که از تشنگی خشک شده باشد. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مأثورات
لغتنامه دهخدا
مأثورات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مأثورة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مأثورة و مأثور شود.
-
اثیر
لغتنامه دهخدا
اثیر. [ اَ] (ع ص ) نعت از اَثَر. مأثور. برگزیده . کریم . || یار خالص . || (اِ) جوهر شمشیر.
-
مأثورة
لغتنامه دهخدا
مأثورة. [ م َءْ رَ ] (ع ص ) مؤنث مأثور. ج ، مأثورات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ادعیه ٔ مأثورة . رجوع به ادعیه شود.
-
زیارتنامه
لغتنامه دهخدا
زیارتنامه . [ رَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) دستک و پروانه ٔ زوار و حجاج . (آنندراج ). آنچه را که در وقت شرفیابی قبور متبرکه از دعاهای مأثور و جز آن قرائت می کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به زیارت و زیارت عاشورا شود.
-
مأبورة
لغتنامه دهخدا
مأبورة. [ م َءْ رَ ] (ع ص ) سکة مأبورة؛ یعنی رسته ٔ خرمابن گشن و اصلاح داده شده . (منتهی الارب ). نخلة مأبورة؛ خرمابن گشن داده شده و سکة مأبوره ؛ راسته ٔ خرما بنان گشن داده شده . (ناظم الاطباء). || شاة مأبورة؛ یعنی گوسپند سوزن خورانیده . (منتهی ...
-
صلاصل
لغتنامه دهخدا
صلاصل . [ ص ُ ص ِ ] (اِخ ) آبی است عامر را در وادی که آن را جوف نامند. در آن خرمابن های بسیار و مزارع فراوان است . نصر گوید: آبی است بنی عامربن جذیمة از عبدالقیس را. گوید گروهی از عبدالقیس نزد عمر آمدند و درباره ٔ صلاصل از او داوری طلبیدند. یکی از آن...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد بخاری بافی خوارزمی . خطیب گوید: اصل او از بخاراست و او را ادب و شعر مأثور است . و به بغداد در سال 398 هَ . ق . درگذشت و از شعر اوست :علی بغداد معدن کل ّ طیب و مغنی نزهة المتنزهیناسلام کلّما جرحت بلح...