کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لی لی بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لی لی بازی
لغتنامه دهخدا
لی لی بازی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ مرکب ) نوعی بازی که یک پای از زمین برگیرند و با پای دیگربجهند گرفتن همبازی را. و رجوع به لی لی کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
دالی
لغتنامه دهخدا
دالی . [ دال ْ لی ] (اِصوت ) کلمه ای که بدان کودکان خردسال و شیرخواره را خندانند و بازی دهند. رجوع به دالی کردن شود.
-
بازی لوس
لغتنامه دهخدا
بازی لوس . [ ل ُ ] (اِ) مشتق از کلمه ٔ بازی لی کوس یونانی بمعنای شاه و ملک . در آسیای صغیر و ممالک غربی ایران حتی اِدِس نیز حکمرانان را بازی لوس یعنی پادشاه می خواندند و پادشاهان این ناحیه بر سکه هایشان به یونانی عنوان بازی لوس (پادشاه ) و مگاس بازی ...
-
حجل
لغتنامه دهخدا
حجل . [ ح َ ] (ع مص ) جهجهان رفتن زاغ . برجستن و رفتن به یک پای . (منتهی الارب ). || حجل المقید؛ بلند کردن پای را و درنگی نمودن در رفتن آن قید کرده شده . (ناظم الاطباء). بدیر نهادن پای برداشته را در رفتن . (از منتهی الارب ). || حجل کودک ؛ خرامیدن او؛...
-
تطلی
لغتنامه دهخدا
تطلی . [ت َ طَل ْ لی ] (ع مص ) لازم کردن بازی و شادمانی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندوده شدن . (تاج المصادر بیهقی ).قطران مالیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطران به خویشتن مالیدن . (از اقر...
-
بازیلیکای دیفترای
لغتنامه دهخدا
بازیلیکای دیفترای . [ ت َ ] (اِ) نام قدیمی دفاتر شاهی و دواوین قدیمی در دربار هخامنشی (مشتق از کلمه ٔ بازیلیکوس یونانی = شاه ) کتزیاس مورخ معروف یونانی هنگامی که در دربار شوش اقامت داشت ، علاوه بر تحقیقاتی که میکرد، بمدارک دولتی نیز دسترسی داشت . همو...
-
دالی کردن
لغتنامه دهخدا
دالی کردن . [ دال ْ لی ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوعی بازی دادن کودکان خاصه کودکان خردسال و شیرخواره را با پنهان کردن خود یا سر خویش پشت حاجبی و سپس ظاهر کردن و ادا کردن کلمه ٔ «دالی ». پنهان کردن سر پشت دیواری یا کاخالی و سپس بیرون کردن و گفتن «دالی » برا...
-
غلیواژ
لغتنامه دهخدا
غلیواژ. [ غ َ لی ] (اِ) بمعنی غلیواج . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). غلیواز. (غیاث اللغات ). کلیواج . کلیواژ. خاد. زغن . مرغ گوشت ربا. موش گیر. کورکوره . غلیو. (برهان قاطع). پند. بند. حِدَاءَة. رجوع به غلیواج و زغن شود : ای بچه ٔ حمدونه غلیواژ غلیو...
-
یللی
لغتنامه دهخدا
یللی . [ ی َ ل َ لی / ی َل ْ ل َ لی ] (اِ)بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). کلمه ای است که در وقت مستی و سماع و ذوق می گویند. (آنندراج ) : از غم ایام رستم یللی . مولوی .داد مطرب دف به دستم یللی بالی از ...
-
المپیاد
لغتنامه دهخدا
المپیاد. [ اُ ل َ ] (فرانسوی ، اِ) مبنای سال شماری یونانیان بود. اینان هر چهار سال یک بار در شهر المپی واقع در پلوپونز گرد می آمدند و مسابقه هایی در همه گونه ورزشها ترتیب میدادند و شخصی که مسابقه را میبرد جایزه گرفته در یونان معروف میشد. و مدت چهارسا...
-
کتزیاس
لغتنامه دهخدا
کتزیاس . [ ک ِ ت ِ ] (اِخ ) مورخ از اهل کنید مستعمره ٔ دریانی در آسیای صغیر بود. مورخ مذکور مدت 17 سال (415 - 398 ق . م .) معالج پروشات ملکه ٔ ایران ، یعنی زن داریوش دوم و طبیب اردشیر دوم هخامنشی بود. کتاب هایی که نوشته از این قرار است :1- پرسی کا (ت...
-
دست
لغتنامه دهخدا
دست . [ دَ ] (معرب ، اِ) لغت فارسی داخل در زبان عرب است . رجوع به دست در معانی مختلف شود. معرب است . (منتهی الارب ). جامه . (منتهی الارب ). لباس . (اقرب الموارد). || کاغد. (منتهی الارب ). ورق . (اقرب الموارد). || خانه . (منتهی الارب ). || مسند ملوک و...
-
ابوالطیب
لغتنامه دهخدا
ابوالطیب .[ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) مصعبی . محمدبن حاتم از وزراء و شعرای سامانیان و صاحب دیوان رسالت و ممدوح رودکی است . ثعالبی گوید: کان فی جمیع ادوات المعاشرة و المنادمة و آلات الریاسة و الوزارة علی ما هو معروف مشهور و کانت یده فی الکتابة ضرةالب...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب قلعه ٔ شیزر و یکی از علماء و از شجعان آنجا. او را در فنون ادب تصانیف عدیده است و ابوالبرکات...