کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لین العریکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لین الجانب
لغتنامه دهخدا
لین الجانب . [ ل َی ْ ی ِ نُل ْ ن ِ ] (ع ص مرکب ) سست کمان .
-
لین الحدیث
لغتنامه دهخدا
لین الحدیث . [ ل َی ْ ی ِ نُل ْ ح َ ] (ع ص مرکب ) در اصطلاح درایه ، مثل ضعیف است .
-
لین الشکیر
لغتنامه دهخدا
لین الشکیر. [ ل َی ْ ی ِ نُش ْ ش َ ](ع اِ مرکب ) هو ماطاف بجنب الناصیة من الزغب : و یستحب مع ذلک (اعتدال شعر الناصیة فی الفرس ) لین الشکیر،و هو من علائم العتق فی الفرس . (صبح الاعشی ج 2 ص 21).
-
لین العریکة
لغتنامه دهخدا
لین العریکة. [ ل َی ْ ی ِ نُل ْ ع َ ک َ ] (ع ص مرکب ) لدن الخلیقة. سلس الخلق . (منتهی الارب ). نرمخوی .
-
لین الفؤاد
لغتنامه دهخدا
لین الفؤاد. [ ل َی ْ ی ِ نُل ْ ف ُ آ ] (ع ص مرکب ) رقیق القلب . نازکدل .
-
لین پول
لغتنامه دهخدا
لین پول . [ ل ِ ] (اِخ ) استانلی . از مشاهیر مستشرقین فاضل انگلیسی ، مؤلف کتاب «طبقات سلاطین اسلام ». و رجوع به لن پول شود.
-
لین کستید
لغتنامه دهخدا
لین کستید. [ ] (اِخ ) نام یکی از خانواده های قدیم مقدونیه که بر آمین تاس نبیره ٔ اسکندر اول در سال هفتم سلطنت او شوریدند. (ایران باستان ج 2 ص 1193).
-
لین یه
لغتنامه دهخدا
لین یه . [ ی ِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در لوار-انفریور ولایت نانت به فرانسه . دارای راه آهن و 2153 تن سکنه .
-
حرف لین
لغتنامه دهخدا
حرف لین . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف عله در حالتی که ساکن باشد. حرف مصوت . رجوع به حرف عله شود.
-
لین سس تیان
لغتنامه دهخدا
لین سس تیان . [س ِ ] (اِخ ) ظاهراً نام موضعی بوده است : سپاهیان لین سس تیانی به سرکردگی پردیکاس در صف آرائی اسکندر مقابل داریوش سوم درجنگ گوگمل شرکت داشتند. (ایران باستان ج 2 ص 1387).
-
استانلی لین پول
لغتنامه دهخدا
استانلی لین پول . [ اِ لی ل ِ ] (اِخ ) از مشاهیر مستشرقین انگلیسی ، مؤلف بیش از پنجاه کتاب و رساله در باب تاریخ و مسکوکات سلاطین اسلام و از جمله «طبقات سلاطین اسلام » که طبع جدید آن بسال 1924 م . صورت گرفته و عباس اقبال آنرا بفارسی ترجمه کرده وبسال ...
-
جستوجو در متن
-
نرم گونه
لغتنامه دهخدا
نرم گونه . [ ن َ گو ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ملایم . لین العریکه : کوتوال این وقت قتلغتکین پدری بود مردی نرم گونه ولیکن به احتیاط. (تاریخ بیهقی ص 472).
-
نرم نهاد
لغتنامه دهخدا
نرم نهاد. [ ن َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) لین العریکه . نرم طبیعت . نرم مزاج : اگر بود دل مؤمن چو موم نرم نهادتو موم نیستی ای دل که سنگ خارائی .سعدی .