کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لینت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لینت
لغتنامه دهخدا
لینت . [ ن َ ] (ع اِمص ) نرم گردیدن . نرم شدن . لین . لیان . نرمی . مقابل خشونت . لدانت . لدونت . سستی . مقابل صلابت ، سختی . ملائمی . (غیاث ): لینت عظام ؛ لینت طبیعت . || روانی (در شکم ). مقابل یبوست . خشکی : میوه ٔ پخته لینت بخشد.- لینت مزاج ؛ روا...
-
واژههای مشابه
-
لینت دادن
لغتنامه دهخدا
لینت دادن . [ن َ دَ ] (مص مرکب ) نرم کردن . تلیین . لینت بخشیدن .- لینت دادن طبیعت ؛ نرم کردن شکم .
-
لینت داشتن
لغتنامه دهخدا
لینت داشتن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) روانی داشتن . نرمی داشتن .
-
لینت بخشیدن
لغتنامه دهخدا
لینت بخشیدن . [ ن َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) لینت دادن .
-
واژههای همآوا
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ل َی ْ ی ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث لین .- الف لینة . رجوع به لین شود.- نارٌ لینة ؛ نارٌ رقیقة. آتش نرم . آتش ملایم .
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ن َ ] (اِخ ) آبکی است به راه مکه کنده ٔ حضرت سلیمان . (منتهی الارب ). موضعی است در دیار نجد... مقابل هُر. سکونی گوید: منزل چهارم واسط به مکه . و نیز لینة آبی است بنی غاضرة را که شیاطین سلیمان کنده اند. (از معجم البلدان ). موضعی در طریق واسط ب...
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ن َ ] (اِخ ) حدیثها فی خبر ابن دهزیل الصغیر. (الاصابة ج 8 ص 183).
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ن َ ] (اِخ ) صاحبة مکان قباء اخرج عمربن شبة فی اخبار المدینة بسند صحیح الی عروة قال کان موضع مسجد قباء لامراة یقال لها لینة کانت تربط حمارا لها فیه فابتنی فیه سعدبن حثیمة مسجدا فقال اهل مسجد الضرار انحن نصلی فی مربط حمار لینة لالعمراﷲ لکنا تب...
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ن َ ] (ع اِ) درخت خرما جز عجوة و برنی . (ترجمان القرآن جرجانی ). نخله . (بلاذری ). یکی خرمابن بسیاربار. (منتهی الارب ). خرمابن . نخیل . نخل . غدق . عقار. درخت خرما. ج ، لین . (مهذب الاسماء). || تنه ٔ درخت خرما. (غیاث ).
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ن َ ] (ع مص ) لیان . لین . نرم گردیدن . (منتهی الارب ). نرم شدن . (تاج المصادر). || (اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ).
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ل َ ن َ ] (ع اِ) تکیه جای چرمین نرم . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لدانت
لغتنامه دهخدا
لدانت . [ ل َ ن َ ] (ع مص ) لدونت . لینت . نرمی . نرم گردیدن . (منتهی الارب ).