کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیش
لغتنامه دهخدا
لیش . (اِ) نوعی ماهی خوراکی که در استرآباد صید شود.
-
لیش
لغتنامه دهخدا
لیش . (اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در 3هزارگزی جنوب سیاهکل ، سر راه دیلمان . جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی .دارای 400 تن سکنه . گیلکی و فارسی زبان . آب آن از شمرود. محصول آن برنج ، چای و ابریشم . شغل اهالی زراعت و راه...
-
لیش
لغتنامه دهخدا
لیش . [ ل َ ] (ع ق مرکب ) مخفف لای ّ شی ٔ، برای چه . چرا. (از دزی ).
-
جستوجو در متن
-
خار عقرب
لغتنامه دهخدا
خار عقرب . [ رِ ع َ رَ ] (اِخ ) کنایه از بهرام که صاحب برج عقرب است . (آنندراج ). کنایه از مریخ چرا که برج عقرب خانه ٔ مریخ است . (غیاث اللغات ) : در اثر بهر مراعات و لیش ؟؟خار عقرب چوگل میزان است .انوری ابیوردی (از آنندراج ).
-
سیاهکل
لغتنامه دهخدا
سیاهکل . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سیاهکل و دیلمان شهرستان لاهیجان . دارای هوای معتدل . آب قرای آن از رودخانه ٔ شمر و دوخرارود است که از ارتفاعات جنوبی سرچشمه میگیرد. محصول عمده ٔ آنجا برنج ، چای ، ابریشم و لبنیات . شغل عمده ٔ اهالی زراعت و گله د...
-
شکار
لغتنامه دهخدا
شکار. [ ش ِ ] (اِ)قصد کشتن آدمی مر حیوانی را. (آنندراج ) (غیاث ). صیدکردن حیوانی را. (از یادداشت مؤلف ). صید. قنز. قبض . (منتهی الارب ). وعد. (از المنجد): اصطیاد؛ شکار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). موضوع شکار در جهان امروز دارای اهمیت زیاد است و به ...