کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیس باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیس باز
لغتنامه دهخدا
لیس باز. (نف مرکب ) لیس بازی کننده . که با لیس بازی کند.
-
واژههای مشابه
-
کون لیس
لغتنامه دهخدا
کون لیس . (نف مرکب ) کون لیسنده . متملق سخت پست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود.
-
لیس بازی
لغتنامه دهخدا
لیس بازی . (حامص مرکب ) قسمی بازی افکندن با سکه . بازی که با مسکوکات کنند با فکندن آن به فاصله و سپس با مسکوکی دیگر آن را هدف کردن . (در قزوین ، با سنگ صاف نازک قدر بدستی بازی کنند و آن سنگ را لیس گویند). || شیر یا خط بازی .
-
لیس پرده
لغتنامه دهخدا
لیس پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (در درشکه ) لیس . پرده ٔ چرمین درشکه و جز آن که بر روی پایها کشند حفظ از سرما یا برف و باران را.
-
لانی لیس
لغتنامه دهخدا
لانی لیس . [ ] (اِخ ) نام کرسی بخش از ولایت «برست » درایالت فینیستر فرانسه . دارای راه آهن و 3520 سکنه .
-
خاک لیس
لغتنامه دهخدا
خاک لیس . (نف مرکب ) کسی که خاک را بلیسد. (از آنندراج ) : بگرداگرد تخت طاقدیسش دهان تاجداران خاک لیسش .نظامی .
-
خاریک لیس
لغتنامه دهخدا
خاریک لیس .[ ل ِ ] (اِخ ) محبوبه ٔ شخصی بنام اِپی مِن بوده است .عادت یونانی هابنا بر نقل کنت کورث این بود که اطفالشان را وقتی بحد بلوغ میرسیدند به قصر پادشاه میفرستادند تا در آنجا خدمت کنند و خدمات آنان با کارهای خدمه تفاوت زیادی نداشت . اینها بنوبت ...
-
لفت و لیس کردن
لغتنامه دهخدا
لفت و لیس کردن . [ ل ِ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاسه لیسی کردن . به بازمانده ٔهر چیز راضی شدن و خوردن . || سرکیسه کردن و از چیزها که در اختیار اوست برداشتن نه آشکارا.
-
لفت و لیس
لغتنامه دهخدا
لفت و لیس . [ ل ِ ت ُ ](اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به لفت و لیس کردن شود.
-
لو و لیس زدن
لغتنامه دهخدا
لو و لیس زدن . [ ل َ / لُو وُ زَ دَ ] (مص مرکب ) ظاهراً به معنی لب چش کردن و اندک خوردن است . (آنندراج ). رجوع به لب و لیسه شود : کسی کز سفره ٔ همت لو و لیسی زند دیگرچرا باید کشیدن از خسیسان منت نانش . ملا فوقی یزدی .شعرش از ته سفره ٔ بذلم لو ولیسی ز...
-
ایس و لیس
لغتنامه دهخدا
ایس و لیس . [ اَ س ُ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جزء اول «ایس » به معنی بودن است و لیس همان کلمه است باضافه ٔ لای نفی عربی . (از یادداشت بخط مؤلف ). هست و نیست : و معنی آن است که من جمیعالجهات ، من ایس و لیس . (تفسیر ابوالفتوح رازی ص 189).
-
پال لیس رشل
لغتنامه دهخدا
پال لیس رشل .[ رُ ش ِ ] (اِخ ) بندر فرانسه واقع در کنار باب آنتیوش در پنج هزارگزی رُشل .
-
جستوجو در متن
-
تقاعس
لغتنامه دهخدا
تقاعس . [ ت َ ع ُ ] (ع مص ) باز پس شدن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باز پس شدن از کاری و اقدام نکردن به آن . (از اقرب الموارد). || دیری کردن . || سپس ماندن .خویشتن را کشیدن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ||...