کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیدیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیدیه
لغتنامه دهخدا
لیدیه . [ دی ی َ ] (معرب ، اِ) لیدی . ناحیتی به آسیای صغیر. ایالتی از ایران به عهد هخامنشیان . کورش کبیر، اول بار آنجا را گشود. و رجوع به ایران باستان شود.
-
لیدیه
لغتنامه دهخدا
لیدیه . [ ی َ ] (اِخ ) (اعمال رسولان 16:14). زن مسیحیه ٔ یهودیی بود از تیاتیرادرلیدیه که در ارغوان تجارت میکرد و زنی صاحب دولت و مکنت بوده در فیلیپی موقت سکونت میداشت و در آنجا به فیض بشارت پولس را ضیافت کرد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
لود
لغتنامه دهخدا
لود. (اِخ ) لیدیه . رجوع به لیدیه شود. (ایران باستان ج 1 ص 444).
-
لودی
لغتنامه دهخدا
لودی . (اِخ ) لیدیه . رجوع به لیدیه شود. (ایران باستان ج 1 ص 286).
-
لیدیا
لغتنامه دهخدا
لیدیا. (اِخ ) رجوع به لیدی و لیدیه شود.
-
کارن
لغتنامه دهخدا
کارن . [ رِ ] (اِخ ) نام شهری در خط سیر لشکر خشایارشا از لیدیه به داردانل .
-
لوذیون
لغتنامه دهخدا
لوذیون . (اِخ ) مردم لوذیه ؛ لیدیه . (النقود العربیة ص 87 و 88).
-
لوذیة
لغتنامه دهخدا
لوذیة. [ ی َ ] (اِخ ) (الامة...) رجوع به لیدیه شود. (النقود العربیة ص 87).
-
هرموس
لغتنامه دهخدا
هرموس . [ هَِ ] (اِخ ) نام رودی در لیدیه که اسکندر پس از تصرف شهر سارد بر کنار آن اردو زد. (ایران باستان پیرنیا ص 1261).
-
تمل
لغتنامه دهخدا
تمل . [ م ُ ] (اِخ ) رودی در لیدیه . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 284 و 646 شود.
-
لیدی
لغتنامه دهخدا
لیدی . (اِخ ) کشوری در آسیای صغیر. ایالتی از ایران قدیم . رجوع به لیدیا و لیدیه شود.
-
مرمناد
لغتنامه دهخدا
مرمناد. [ م ِ م ِ] (اِخ ) نام یکی از سلسله هایی که در سرزمین لیدیه تشکیل شده بود. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 194).
-
استروتاس
لغتنامه دهخدا
استروتاس . [اِ ] (اِخ ) والی لیدیه به زمان اردشیر دوم هخامنشی . (ایران باستان ص 1116).
-
کروزوس
لغتنامه دهخدا
کروزوس . [ ک ِ ] (اِخ ) پسر آلیات پادشاه لیدیه است که بعد از پدر جانشین وی شد و همه ولایات آسیای صغیر را که در طرف غربی رود هالیس بود به استثنای لیدیه و کیلیکیه مطیع کرد در زمان وی سارد پایتخت لیدیه مرکز علوم شرقی و فلسفه گردید و ثروت و اشیای نفیس چش...