کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیت شعری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیت شعری
لغتنامه دهخدا
لیت شعری . [ ل َ ت َ ش ِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کاش میدانستم . کاشکی دانستمی . ای کاش دانستمی : الا لیت شعری و لیت الطیر تخبرنی ما کان بین علی و ابن عفانا.
-
واژههای مشابه
-
فازه لیت
لغتنامه دهخدا
فازه لیت . [زِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای یونان قدیم . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1276 شود.
-
لیت شدن
لغتنامه دهخدا
لیت شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) له شدن . آب افتادن میوه ای بر اثر فشار، چنانکه به حد اضمحلال برسد. به لزجی گرائیدن بر اثر فشار یا پختن .
-
لیت کردن
لغتنامه دهخدا
لیت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) له کردن . با دست فشار دادن میوه ای را تا له شود و آب افتد چون دانه ٔ انگوری . بسیار پختن موادی چون بادنجان و کدو و بامیه چنانکه به لزجی گراید.
-
لیت و لعل
لغتنامه دهخدا
لیت و لعل . [ ل َ ت َ وُ ل َ ع َ ل ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اگر مگر. کاشکی و شاید: با هزار لیت و لعل فلان کار بکرد؛ با اگر مگر بسیار...- به لیت و لعل ؛ به کاشکی و شاید.- به لیت و لعل گذرانیدن ؛ با اظهار شک و تردید دفعالوقت کردن .
-
لیت و لیوه
لغتنامه دهخدا
لیت و لیوه . [ ت ُ لی وَ / وِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول مردم قزوین ، لوس . ننر.
-
جستوجو در متن
-
جزل
لغتنامه دهخدا
جزل . [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به نزدیک مکه . عمربن ابی ربیعه گوید : و لقد قلت لیلة الجزل لمااخضلت ریطتی علی َّ السماءلیت شعری و هل یردن لیت هل لهذا عند الرباب جزاء.(از معجم البلدان ).
-
ظلیف
لغتنامه دهخدا
ظلیف . [ ظُ ل َ ] (اِخ ) موضعی است درشعر عبیدبن ایوب اللص ّ آنجا که میگوید : ألا لیت شعری هل تغیربعدناعن العهد قارات الظلیف الفواردو هل رام عن عهدی وُدَیْک ٌ مکانه الی حیث یفضی سیل ذات المساجد.(معجم البلدان ).
-
غضا
لغتنامه دهخدا
غضا. [ غ َ ](اِخ ) وادیی است در نجد. اعرابیی گوید : یقر بعینی أن اری رملة الغضااذا ظهرت یوماً لعینی قلالهاو لست و ان احببت من یکسن الغضابأول راجی حاجة لاینالها.مالک بن ریب گوید : الا لیت شعری هل ابیتن لیلةبجنب الغضا ازجی القلاص النواجیافلیت الغضا ل...
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . [غ َ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از جنگهای عرب است که در آن قبیله ٔ ضبه با بنی کلاب جنگ کردند، و جثامةبن عمروبن محلم شیبانی به دست ابوشملة طریف بن تمیم تمیمی کشته شد. اوس بن غلفاء درباره ٔ این جنگ گوید : و قد قالت امامة یوم غول تقطع یا ابن غلفاء الح...
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن محمدبن الحکم . از خاندان بنی ثقیف . یکی از فرمانداران و والیان دوره ٔ مروانی بود و شعر نیز میسرود. مروان بن محمد به سال 127 هَ .ق . حکومت یمن را به وی واگذاشت . در دوران او شورش اباضیه در حضرموت و یمن به سرکردگی طالب ...
-
ابوقطیفه
لغتنامه دهخدا
ابوقطیفه . [ اَ ق َ ف َ ] (اِخ ) ابوالولید عمروبن ولید. شاعری است از قریش . عبداﷲ زبیر او را با عده ای دیگر از مدینه نفی کرد و او بشام شد و مدتی طویل بدانجا بزیست و در حنین وَطن مألوف اشعاری دلنشین دارد و بعض آن شعرها بعبداﷲ زبیر فرستاد و عبداﷲ اجاز...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قیس بن قلیسی بن ضیفی نخستین تبع از ملوک بنی حمیر یمن است .صاحب مجمل التواریخ والقصص ضمن شرح پادشاهی حمیربن سبا، نخستین پادشاه از قحطانیان گوید. «اول کسی از قحطانیان او بود که پادشاهی کرد و به پیری رسید، و ملک بروی و فرزندانش ...