کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیاقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیاقت
لغتنامه دهخدا
لیاقت . [ ق َ ] (ع اِمص ) لیاقة. سزاواری . شایستگی . زیبائی . برازندگی . موافق و درخور آمدن . اندرخوری . قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را. (تاریخ بیهقی ). || فضل و دستگاه . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
حرف لیاقت
لغتنامه دهخدا
حرف لیاقت . [ ح َ ف ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداة لیاقت . پساوند شایستگی و سزاواری . شمس قیس گوید: واوو الف و راء است که در اواخر بعضی اسامی معنی لیاقت و شایستگی چیزی دهد، چنانکه گوشوار و شاه وار. و نزدیک به همین معنی جامه وار و نامه وار و خا...
-
لیاقت علی خان
لغتنامه دهخدا
لیاقت علی خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) سیاستمدار پاکستانی از مردم پنجاب و از خاندانی مدعی فرزندی انوشیروان عادل . وزیردارائی اولین کابینه ٔ هندوستان از یاران نزدیک محمدعلی جناح و رئیس الوزراء پاکستان پس از تجزیه ٔ هند به دو کشور. متولد 1279 و مقتول به سا...
-
واژههای همآوا
-
لیاغة
لغتنامه دهخدا
لیاغة. [ ل ِ غ َ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
بالیاقت
لغتنامه دهخدا
بالیاقت . [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: با+ لیاقت ) که لیاقت داشته باشد. که لایق باشد. و رجوع به لیاقت و لایق شود.
-
تپاندنی
لغتنامه دهخدا
تپاندنی . [ ت َ دَ ] (ص لیاقت ) (از: تپاندن + یای لیاقت ). قابل فروکردن . قابل جای دادن .
-
افتادنی
لغتنامه دهخدا
افتادنی . [ اُ دَ ] (ص لیاقت ) منسوب به افتاده . آنچه لیاقت و قابلیت افتادن دارد.
-
عرضه داشتن
لغتنامه دهخدا
عرضه داشتن . [ ع ُ ض َ / ض ِ ت َ ] (مص مرکب ) لیاقت داشتن و سزاوار بودن . (ناظم الاطباء). لیاقت داشتن . قابلیت داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تاویدنی
لغتنامه دهخدا
تاویدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) از «تاویدن » + «ی » (مزید مؤخر لیاقت ). تابیدنی . رجوع به تاویدن و تابیدن شود.
-
تپیدنی
لغتنامه دهخدا
تپیدنی . [ ت َ دَ ] (ص لیاقت ) (از:تپیدن + «ی ») لیاقت . رجوع به طپیدنی و تپیدن شود.
-
شاشیدنی
لغتنامه دهخدا
شاشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) صفت لیاقت از شاشیدن . درخور شاشیدن . که شاشیدن را سزد. لایق و سزاوار شاشیدن . رجوع به شاشیدن شود.
-
ناغاردنی
لغتنامه دهخدا
ناغاردنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) نیاغاردنی .