کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لگد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
متراکل
لغتنامه دهخدا
متراکل . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) جنگ لگد کننده با یکدیگر. (آنندراج ). بر یکدیگر لگد زننده ٔ در جنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراکل شود.
-
جفتک انداختن
لغتنامه دهخدا
جفتک انداختن . [ ج ُ ت َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . لگد پراندن . از پشت با دو پا لگد پرانیدن . لگد زدن . آلیزیدن . رکل . اسکیزه . اسکیزیدن . || مخالفت کردن . (فرهنگ عامیانه ). || بدرفتاری کردن . بدلعابی کردن . (فرهنگ عوام ). || دیر پذیرفتن . ...
-
آلیز
لغتنامه دهخدا
آلیز. (اِمص ، اِ) جُفته . جُفتک ، و آن لگد پرانیدن ستور باشد با دو پای از پس . || رَم .
-
طزر
لغتنامه دهخدا
طزر. [ طَ ] (ع مص ) راندن به لگد. (منتهی الارب ).
-
ضراح
لغتنامه دهخدا
ضراح . [ ض ِ ] (ع مص ) لگد زدن . (منتهی الارب ).
-
لگدپرانی
لغتنامه دهخدا
لگدپرانی . [ ل َ گ َ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل لگد پراندن .
-
لگدلک
لغتنامه دهخدا
لگدلک . [ ل َ گ َ ل َ ] (اِ) لگد (؟). (فرهنگ شعوری ).
-
پای بر چیزی زدن
لغتنامه دهخدا
پای بر چیزی زدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تَرَکّل . لگد زدن .
-
شپتک
لغتنامه دهخدا
شپتک . [ ش َ / ش ِ ت َ ] (اِ) لگد زدن باشد خواه انسان بزند و خواه حیوانات دیگر. (برهان ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). لگد زدن . (فرهنگ نظام ) (از فرهنگ جهانگیری ).
-
لگدخواره
لغتنامه دهخدا
لگدخواره . [ل َ گ َ خوا / خا رَ / رِ] (نف مرکب ) پایمال . به زیر لگد افتاده . که لگد خورد : گرچه بساط از خز و اطلس بودنیز لگدخواره ٔ هر خس بود.امیرخسرو.
-
جفتک
لغتنامه دهخدا
جفتک . [ ج ُ ت َ ] (اِ) مرغی است که نر و ماده ٔ آن هر کدام یک بال دارند و بجای بال دیگر نر را قلابی و ماده را حلقه ای است از استخوان و چون پرواز کنند، نر قلاب را بر حلقه ٔ ماده اندازد و با هم پرواز کنند و چون بدانه خوردن مشغول گردند از یکدیگر جدا شون...
-
جفتک زن
لغتنامه دهخدا
جفتک زن . [ ج ُ ت َ زَ ] (نف مرکب ) لگدزن . لگدانداز. ستوری که با هر دو پا از عقب لگد زند. رجوع به لگدانداز شود.
-
حقز
لغتنامه دهخدا
حقز. [ ح َ ] (ع مص ) پاسپوختن .(منتهی الارب ): حقز برجلیه ؛ ای رمح بهما. لگد زدن .
-
رفوس
لغتنامه دهخدا
رفوس . [ رَ ] (ع ص ) ستوری که با پایش بزند [لگد بزند]. (از اقرب الموارد).
-
شبنک
لغتنامه دهخدا
شبنک . [ ش َ ن َ ] (اِ) نوعی از بازی باشد و آن چنان است که بر یک پای بجهند و لگد بر پشت و پهلوی هم زنند. (برهان ).