کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکی
لغتنامه دهخدا
لکی . [ ] (اِخ ) نام جنگلی است بزرگ که گویند پانصد فرسخ طول آن است . ابتدای آن از جبال کاشغر است ، یعنی طرف شمالی آن جنگل متصل است به کوهستان کاشغر، پس میرسد به کوهستان کشمیر و بلاد هند و یوروپ و بنگاله را قطع کرده منتهی به دریا شود و عرض آن از ده رو...
-
لکی
لغتنامه دهخدا
لکی . [ ل َ ] (اِخ ) (کردهای ...) در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمایی تیره است . || لهجه ٔ لکی ؛ لهجه ای اززبان کردی که مردم هرسین و توابع بدان سخن گویند.
-
لکی
لغتنامه دهخدا
لکی . [ ل َ کا ] (ع مص ) آزمند وحریص چیزی گردیدن و لازم شدن او را. (منتهی الارب ).
-
لکی
لغتنامه دهخدا
لکی . [ ل ُک ْ کی ] (ص نسبی ) منسوب است به لک از بلاد برقة بین اسکندریه و طرابلس غرب . (سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
لک لکی
لغتنامه دهخدا
لک لکی . [ ل ِل ِ ] (اِ) چرخی که نخ را بدان کلافه کنند (گناباد خراسان ). ابزاری که بدان نخها را حلقه یا کلاوه کنند.
-
جستوجو در متن
-
کیله
لغتنامه دهخدا
کیله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد، که از طایفه ٔ لکی سوری وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
افزر
لغتنامه دهخدا
افزر. [ اَ زَ ] (ع ص ) مردی که فزره بر پشت یا بر سینه ٔ وی باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه کلی دارد بر پشت . (تاج المصادر بیهقی ). آنکه لکی برپشت دارد بزرگ . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). قوزپشت .
-
لیر
لغتنامه دهخدا
لیر. (اِ) مسکوکی در ایتالی . الفرنک الایطالی وهو اللیرة ایضاً. انما استعمل بعض کتاب العصر اللیر لکی لاتلتبس باللیرة التی اغلبها یکون ذهباً و اللیر فضة و کانت اللیرة تساوی فی اول الامر عشرین لیراً و اللیر عشرین قرشاً رائجاً. (النقود العربیة ص 229).
-
لک و لک کردن
لغتنامه دهخدا
لک و لک کردن . [ ل ِک ْ ک ُ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با رنج و بی پولی و بی اسبابی گذرانیدن . با مایه ٔ کم یا اسبابی نارسا کاری ورزیدن یا عمر گذاشتن . با مبلغی ناچیز امرار معاش کردن : باهمین مواجب کم لک و لکی می کنم تا ببینم چه میشود.
-
غلام آباد
لغتنامه دهخدا
غلام آباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 29هزارگزی باختر الشتر و 22هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه قرار دارد. تپه ماهور و سردسیر است . سکنه ٔ آن 54 تن شیعه اند که به زبان لکی و فارسی سخن میگویند...
-
غلام آباد
لغتنامه دهخدا
غلام آباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است ازبخش دره شهر شهرستان ایلام که در 9هزارگزی شمال خاوری دره شهر و 3هزارگزی شمال راه مالرو دره شهر به ماژین قرار دارد. جلگه و گرمسیر است ، سکنه ٔ آن 258 تن شیعه هستند که به لهجه ٔ لکی سخن میگویند. آب آن از رودخانه ٔ سیک...
-
غیبی
لغتنامه دهخدا
غیبی . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دالوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد که در 9هزارگزی باختری زاغه و 8هزارگزی شمال شوسه ٔ خرم آباد به بروجرد قرار دارد. جلگه و سردسیر است . سکنه ٔ آن 212 تن است که به لری لکی و فارسی سخن میگویند. آب آن از سرآب تاجو ...
-
غیاث آباد
لغتنامه دهخدا
غیاث آباد. (اِخ ) دهی است جزء دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 51هزارگزی شمال باختری نورآباد، و 24هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه قرار دارد. دامنه و سردسیر است . سکنه ٔ آن 210 تن است که به لکی و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشم...