کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکوموتیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکوموتیو
لغتنامه دهخدا
لکوموتیو. [ ل ُ ک ُ م ُ وْ ] (فرانسوی ، اِ) آتشخانه . لکمتیو. و رجوع به لکمتیو شود.
-
جستوجو در متن
-
لکمتیو
لغتنامه دهخدا
لکمتیو. [ ل ُ ک ُ م ُ وْ ] (فرانسوی ، اِ) لکوموتیو. لوکوموتیو.ماشین بخار که بر روی چرخها استوار باشد و برای حرکت دادن واگونهای قطار راه آهن به کار رود. آتشخانه .
-
استفنسن
لغتنامه دهخدا
استفنسن . [ اِ ت ِ ف ِ س ُ] (اِخ ) جورج . یکی از مشاهیر مکانیسین های انگلستان و او مخترع لکوموتیو است .مولد وی ویلَم مجاور نیوکاسل بسال 1781 م . و وفات در تاپتُن بسال 1848 م . پدر او یکی از کارگران تهی دست در معادن زغال سنگ بود خود او نیز در آغاز کار...
-
استفنسن
لغتنامه دهخدا
استفنسن . [ اِ ت ِ ف ِ س ُ ] (اِخ ) رابرت . پسر استفنسن مخترع لوکوموتیو. مولد او 1803 م . و وفات 1859 م . وی سرمهندس بسیاری از خطوط آهن انگلستان بوده و کارهای سخت بزرگ محیرالعقول کرد مانند ساختن پل معلّق موسوم به بریتانیا که انگلستان را به جزیره ٔ ان...
-
ناظم
لغتنامه دهخدا
ناظم . [ ظِ ] (ع ص ، اِ) شاعر. آنکه سخن را موزون کند. (ناظم الاطباء). درکشنده ٔ سخن در وزن . (آنندراج ). شعرگوینده . (ناظم الاطباء). مقابل ناثر. || کسی که مروارید را به رشته کشد. (ناظم الاطباء). به رشته کشنده ٔ مرواریدها و جز آنها. (فرهنگ نظام ). || ...
-
جرثقیل
لغتنامه دهخدا
جرثقیل . [ ج َرْ رِ ث َ ] (اِ مرکب ) نام علمی است که در آن قواعد کشیدن و برداشتن بارهای گران مندرج است . چنانکه گردون که به ارابه شهرت دارد و به هندی گاری وچهکرا گویند یکی از جمله اقسام جرثقیل است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). علم الحیل . ابزاری که بد...
-
مشعل
لغتنامه دهخدا
مشعل . [ م َ ع َ ] (ع اِ) مشعلة. قندیل و پلیته . (منتهی الارب ). قندیل . ج ، مَشاعل . (اقرب الموارد). قندیل و پلیته . ج ، مشاعل . قندیل بزرگ مشبک و پایه دار که شبها در جلو پادشاهان و امرا کشند و نیز در عروس کشی پیشاپیش عروس کشند. (ناظم الاطباء). چوب ...