کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکلک
لغتنامه دهخدا
لکلک . [ ل َ ل َ ] (اِ) لک لک . لقلق . ابوحدیج . قعقع. (منتهی الارب ). لقلاق . مرغی است حرام گوشت و از جمله ٔ طیور وحشی است . طائر آبی است .(غیاث ). زاغور. فالرغس . فالرغوس . بلارج . (برهان ). مرغی است مشهور که گردن و پای دراز دارد و مار شکار کند و چ...
-
لکلک
لغتنامه دهخدا
لکلک . [ ل َ ل َ ] (اِ) سخنان هرزه و یاوه و مانند فریاد لکلک . (برهان ) (آنندراج ). لکلکه : بس کن ای لکلک بیهوده ز گفتار تهی تا سخنها همه از جان مطهر گویند.مولوی .
-
لکلک
لغتنامه دهخدا
لکلک . [ ل ِ ل ِ ] (اِ) چوبکی باشد که بر دول آسیا به عنوانی نصب کنند که چون آسیا به گردش آید سر آن چوب حرکت کند و به دول خورد و دول را بجنباند و دانه به تندی در گلوی آسیا ریزد. ناوچه که از آن گندم به آسیا ریزد خردخرد. لکلکه : چون لکلک است کلکت بر آسی...
-
واژههای مشابه
-
لکلک بچه
لغتنامه دهخدا
لکلک بچه . [ ل َ ل َ ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ لکلک : هست بر لکلک ز جیلان و بقم منقار و پای پس چرا گشت آبنوسین هر دو پر لکلک بچه .سوزنی .
-
واژههای همآوا
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی مرکز دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 42000گزی خاور شوسه ٔ جایزان به آغاجاری . دشت ، گرمسیرو مالاریائی و دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، پشم و لبنیات . صنایع دستی قالی ، ...
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) نام ده کوچکی از بخش حومه ٔ شهرستان ساوه و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) شتر کوتاه سطبر درشت اندام . (منتهی الارب ).
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک .[ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان ، واقع در 21هزارگزی جنوب باخترقصبه ٔ اسدآباد و دوازده هزارگزی شوسه ٔ اسدآباد به کنگاور. جلگه ، سردسیر و مالاریائی و دارای 865 تن سکنه . آب آن از چشمه و استخر طبیعی . محص...
-
جستوجو در متن
-
ابوحدیج
لغتنامه دهخدا
ابوحدیج . [ اَ ح ُ دَ ] (ع اِ مرکب ) مرغی است که بفارسی لکلک گویند. (منتهی الارب ). لکلک . (زوزنی ). لقلق . بلارج . فالرغس . فالرغوس .
-
حدیج
لغتنامه دهخدا
حدیج . [ ح ُ دَ ] (ع اِ) (ابو...) لکلک . لقلق . (منتهی الارب ).
-
بوخدیج
لغتنامه دهخدا
بوخدیج . [ خ َ ] (ع اِ مرکب ) لکلک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
لیلک
لغتنامه دهخدا
لیلک . [ لی ل َ ] (اِ) رجوع به کرات و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 200 شود. || به ترکی لکلک را گویند. (آنندراج ).