کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکات
لغتنامه دهخدا
لکات . [ ل َ ] (اِ) یکی از چهار صورت اوراق آس که بر آن صورت زنی است . شکل زن در اوراق بازی آس . ورقی از قمار که بر آن صورت زنی منقوش است . || (ص ) هر چیز ضایع و زبون . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
چهارلکات
لغتنامه دهخدا
چهارلکات . [ چ َ / چ ِ ل َ / ل َک ْ کا ] (اِ مرکب )چهاربانو. چهاربی بی . رجوع به چاربی بی و لکات شود.
-
چار سر
لغتنامه دهخدا
چار سر.[ س َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) اصطلاحی در بازی آس . اصطلاح بازی ورق . چارصورت از قبیل چار شاه و چار بی بی و چار سرباز و چار آس ، چار ورق ده خال . چار لکات .
-
آس
لغتنامه دهخدا
آس . (فرانسوی ، اِ) قسمی بازی و قمار با اوراقی مخصوص که شکل خال و شاه و بی بی و سرباز و لکات بر آن است . || تک خال . ورق قمار که یک خال بر آن باشد.- چهار شاهش به چهار آس خوردن ؛ به قویتر از خودی مصادف شدن . به حیله و چاره ای رساتر از چاره ٔ خوددچار ...
-
چارآس
لغتنامه دهخدا
چارآس . (اِ مرکب ) چهار تک خال . چهار ورق قمار در بازی «آس » که بر هر یک شکل خال نقش شده باشد. چهار ورق برنده در بازی «آس » که بر چهار شاه و چهار بی بی و چهار سرباز و چهار لکات مقدم است .- چار شاهش به چار آس خوردن ؛ بقویتر از خودی مصادف شدن . بحیله ...
-
لاک
لغتنامه دهخدا
لاک . (اِ) تغار چوبین که آرد سرشند در آن . نقیر. تغار. کاسه و کاسه ٔ چوبین . (برهان ) (آنندراج ). لاوَک . ظرف چوبی که با چرخهای آبی میتراشند و یک پارچه میباشد. (در گیلان ) : گل و شکر (گاه ساختن گل انگبین ) بطشتی یا لاکی چوبین یا تغاری سفالین کنند. (ذ...
-
لک
لغتنامه دهخدا
لک . [ ل َ ] (اِ) نقطه ای از میوه که فاسد شده باشد. || قطره ٔ رنگین بر جامه یاکاغذی یا دیواری و جز آن . نقطه ای به رنگ دیگر بر چیزی . رنگ جزئی بر چیزی مخالف رنگ همه ٔ آن چیز خال که از چیزی بر جامه و غیره به رنگ دیگر غیر رنگ جامه افتاد: لک زدن انگور؛ ...