کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لپه سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لپه سر
لغتنامه دهخدا
لپه سر. [ ل َ پ َ س َ ] (اِخ ) نام دهی به تنکابن .(مازندران و استراباد رابینو ص 105 بخش انگلیسی ).
-
واژههای مشابه
-
لپه دوگا
لغتنامه دهخدا
لپه دوگا. [ ل ُ پ ِ دِ وِ ] (اِخ ) فلیکس . شاعر اسپانیولی ، مولد مادرید. مؤلف بیش از دو هزار قطعه تآتر فکاهی و غم انگیز که نماینده ٔ قوه ٔ تخیل و تصور فوق العاده ٔ اوست . و بهمین سبب او را عنقای اسپانی و اعجوبه ٔ دنیا لقب کرده اند. (1562 - 1635 م .)...
-
لپه رودبار
لغتنامه دهخدا
لپه رودبار. [ ل َ پ َ ] (اِخ ) موضعی در ایران و دِمرگان از وی نام برده است .(مازندران و استراباد رابینو ص 153 بخش انگلیسی ).
-
لپه زنگ
لغتنامه دهخدا
لپه زنگ . [ ل َ پ ِ زَ ] (اِخ ) نام ده کوچکی از بخش ری ، شهرستان تهران . دارای 47 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
بی لپه
لغتنامه دهخدا
بی لپه . [ ل َپ ْ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صفتی در دانه های نباتی . گیاهی که جنین آن فاقد لپه باشد، و این اصطلاح بجای «عدیم الفلقه » پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ).
-
تک لپه
لغتنامه دهخدا
تک لپه . [ ت َ ل َپ ْ پ َ /پ ْ پ ِ ] (اِ مرکب ) اصطلاح گیاه شناسی در تقسیم بندی گیاهان که در دانه ٔ آنها فقط یک لپه است مانند گندم و خرما. این گیاهان از نوع گیاهان گلدار و نهاندانه ها میباشد. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 124 و 197 شود.
-
جستوجو در متن
-
مارزبان
لغتنامه دهخدا
مارزبان . [ زَ ] (ص ، اِ مرکب ) که زبانی چون مار دارد. بمانند زبان مار. || (اِ مرکب ) سر دسته ٔ گیاهان تیره ٔ اختریان و جزو تک لپه ایها است و دارای برگی پهن و ساقه های زیرزمینی است . گلهایش ریز و قرمز و صورتی و نارنجی و زرد است . لسان الحیه . اختر. م...
-
بلغور کردن
لغتنامه دهخدا
بلغور کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساختن بلغور. تهیه کردن بلغور. پله کردن . پله کوب کردن . جَرش . کبیده کردن . نیم کوب کردن . خرد کردن نه به حدّ آرد دانه های پخته ٔ گندم و جو و مانند آن را. پختن و پوست گرفتن و دونیم کردن گندم و جو و مانند آن . گن...
-
مزمارالراعی
لغتنامه دهخدا
مزمارالراعی . [ م ِ رُرْ را ] (ع اِ مرکب ) گیاهی از تیره ٔ آلیسماسه و از راسته ٔ تک لپه ای ها که گونه ٔ بسیار فراوان آن در کنار آبهای آرام میروید.(از لاروس بزرگ ). مزمرالراعی . بر دو سلام . چوپان دو دوقو. قازایاغی . آذان العبد. آذان الارنب . زمارقهرة...
-
کدو
لغتنامه دهخدا
کدو. [ ک َ ] (اِ) گیاهی است از رده ٔ دولپه ای های پیوسته گلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ خاصی به نام تیره ٔ کدوئیان می باشد. گیاهی است بالارونده و علفی و دارای برگهای ساده و خشن است و برخی از برگها بصورت پیچکها درمی آیند که گیاه بدان وسیله به تکیه گاه می چس...
-
چوبی
لغتنامه دهخدا
چوبی . (ص نسبی ) منسوب بچوب . (ناظم الاطباء). از چوب . ساخته شده از چوب ، همچون : خانه ٔ چوبی ، پای چوبی ، پل چوبی ، درچوبی ، دسته ٔ چوبی ، قاشق چوبی ، قفس چوبی ، نیمکت چوبی ، تخت چوبی ، میز چوبی ، صندلی چوبی ، صندلی دسته دار چوبی ، قفسه ٔ چوبی ، کفش...
-
کوفته
لغتنامه دهخدا
کوفته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) کوبیده .خردکرده . (فرهنگ فارسی معین ). کوبیده . خردشده . آس شده . مدقوق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون که یکی تاج و بساک ملوک باز یکی کوفته ٔ آسیاست . کسائی (از یادداشت ایضاً).اگر ماده خامتر باشد ضماد از کرنب پخته و...
-
عرعر
لغتنامه دهخدا
عرعر. [ ع َ ع َ ] (ع اِ) درخت سرو کوهی است . گویند میان آن درخت و نخل خرما عداوت است و یک جا نرویند. (برهان قاطع). درخت سرو پیوسته سبز، فارسی است . (منتهی الارب ). درختی است از قسم سرو، و این در اصل فارسی است . (آنندراج ). درختی است که قسمی از سرو با...