کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لِنگ و پاچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لنگ
لغتنامه دهخدا
لنگ . [ ل َ ] (اِ) به هندی قرنفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
لنگ
لغتنامه دهخدا
لنگ . [ ل ُ ] (اِ) فوطه . ازار. ایزار. بستنی . جامه ٔ حمام . میزر. جامه ای که در رفتن به گرمابه بر کمر بندند. پارچه ٔ مستطیل شکل که در گرمابه بر کمر بندند پوشیدن سفلای بدن را. با فعل بستن صرف می شود.- امثال : لنگ حمام است هر کس بست بست .لنگ ملانصرا...
-
لنگ بره بر لنگ زدن
لغتنامه دهخدا
لنگ بره بر لنگ زدن . [ ل ِ ب َرْرَ / رِ ب َ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) گریختن . (غیاث ).
-
کرزه لنگ
لغتنامه دهخدا
کرزه لنگ . [ ک ِ زَ / زِ ل ِ ] (اِ) خرچنگ در لهجه ٔ بختیاری . (یادداشت مؤلف ). کِرجِلِنگ در تداول دهقانان اطراف بروجرد. کِرجِنگ در تداول مردم بروجرد.
-
نیم لنگ
لغتنامه دهخدا
نیم لنگ . [ ل َ] (ص مرکب ) که اندکی می لنگد. کندرفتار : سخن بین که با مرکب نیم لنگ چگونه برون آمد از راه تنگ .نظامی .
-
هفت لنگ
لغتنامه دهخدا
هفت لنگ . [ هََ ل َ ] (اِخ ) از طوایف ایل بختیاری است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
-
لنگ گردانیدن
لغتنامه دهخدا
لنگ گردانیدن . [ ل َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) اِعراج . (منتهی الارب ).
-
لنگ خاکی
لغتنامه دهخدا
لنگ خاکی . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) حریف را به خاک انداخته پا بر پشتش زدن . (غیاث ) : همچو نقش قدمش خوش بنوازی چالاک لنگ خاکی که دگر غیر نخیزد از خاک .میرنجات (از آنندراج ).
-
لنگ لنگان
لغتنامه دهخدا
لنگ لنگان . [ ل َ ل َ ] (ق مرکب ) لنگان لنگان . شلان شلان : لنگ لنگان قدمی برمیداشت هر قدم دانه ٔ شکری میکاشت .جامی .
-
تیمور لنگ
لغتنامه دهخدا
تیمور لنگ . [ت َ / ت ِ رِ ل َ ] (اِخ ) رجوع به تیمور (امیر) شود.
-
لنگ لنگان رفتن
لغتنامه دهخدا
لنگ لنگان رفتن . [ ل َ ل َرَ ف َ ] (مص مرکب ) لنگان لنگان رفتن . شلان شلان رفتن .
-
واژههای همآوا
-
لنگ و پاچه
لغتنامه دهخدا
لنگ و پاچه . [ ل ِ گ ُ چ َ / چ ِ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) از اتباع . قسمت پایین تنه ٔ مردم خاصه رانهاو ساقها از سوی اِنسی . و رجوع به لنگ و پاچه شود.
-
جستوجو در متن
-
کوتاه پا
لغتنامه دهخدا
کوتاه پا. (ص مرکب ) آنکه دارای پایی کوتاه است . (فرهنگ فارسی معین ). || حیوانات اهلی که پای کوتاه دارند مقابل بلندپا. حیواناتی مانند گوسفند و بز و میش و طیور خانگی چون ماکیان و بوقلمون و اردک . مقابل بلندپا، مانند اسب و اشتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخ...