کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لُنبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لنبان
لغتنامه دهخدا
لنبان . [ لَم ْ ](ص ، اِ) زنی را گویند که از قحبگی و فاحشگی گذشته به قیادت و قوادگی مشغول باشد. یعنی کنیزها و دخترخانها به هم رساند و به قحبگی اندازد. (برهان ). صاحب آنندراج گوید: لنبان ترکیبی است از لَن به معنی آلت تناسل رجال و دیگر بان که افاده ٔ م...
-
لنبان
لغتنامه دهخدا
لنبان . [ لُم ْ ] (اِخ ) نام محله ای به اصفهان . نام محلتی در مرکز اسپاهان . رفیعالدین شاعر ازآنجاست . یاقوت گوید: ده بزرگی است به اصفهان و آن را دروازه ای باشد که بدان شهرت یافته (و هنوز برجاست ). کمال اسماعیل در مدح رئیس لنبان گفته : تا زبانم به کا...
-
واژههای همآوا
-
لنبان
لغتنامه دهخدا
لنبان . [ لَم ْ ](ص ، اِ) زنی را گویند که از قحبگی و فاحشگی گذشته به قیادت و قوادگی مشغول باشد. یعنی کنیزها و دخترخانها به هم رساند و به قحبگی اندازد. (برهان ). صاحب آنندراج گوید: لنبان ترکیبی است از لَن به معنی آلت تناسل رجال و دیگر بان که افاده ٔ م...
-
لنبان
لغتنامه دهخدا
لنبان . [ لُم ْ ] (اِخ ) نام محله ای به اصفهان . نام محلتی در مرکز اسپاهان . رفیعالدین شاعر ازآنجاست . یاقوت گوید: ده بزرگی است به اصفهان و آن را دروازه ای باشد که بدان شهرت یافته (و هنوز برجاست ). کمال اسماعیل در مدح رئیس لنبان گفته : تا زبانم به کا...
-
جستوجو در متن
-
لنبانی
لغتنامه دهخدا
لنبانی . [ لُم ْ ] (ص نسبی ) منسوب به لنبان ، محلتی از اصفهان . منسوب به باب لنبان که محله ٔ بزرگی است در اصفهان . (سمعانی ).
-
عمارت جمال الدین
لغتنامه دهخدا
عمارت جمال الدین . [ ع ِ رَ ت ِ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) عمارتی است که جمال الدین محمدبن شجاع الدین لنبانی اصفهانی در مسقطالرأس خود لنبان بنا کرد و به نام «عمارت جمال الدین » مشهور شد و ذکراین عمارت در ترجمه ٔ محاسن اصفهان آمده است . رجوع به ترجمه ٔ محا...
-
لنبانی
لغتنامه دهخدا
لنبانی . [ لُم ْ ] (اِخ ) رفیعالدین . از شعرای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ایران و اهل قریه ٔ لنبان نزدیک اصفهان است . او را دیوانی است مرتب . این دو بیت از قصیده ای که در مدح فخرالدین زیدبن حسن الحسینی سرود، نقل میشود : جانا حدیث عشق ن...
-
اشکهان
لغتنامه دهخدا
اشکهان . [ ] (اِخ ) از محله های اصفهان بود. مافروخی آرد: از جمله ٔ محاسنی که رقعه ٔ بقعه ٔ اصفهان برتبت مزایا و زینت صفایا مُحَلّی ̍ و مزین است باروئی هست محیط بر عرصه ٔ شهر مانند دور فلک چهارم بر قرصه ٔمهر مستحدث آن علاءالدوله ، مساحت دور آن زیادت ب...
-
رفیع
لغتنامه دهخدا
رفیع. [ رَ ] (اِخ ) یارفیع لنبانی ، رفیعالدین مسعود لنبانی اصفهانی ، شاعرمعروف ایرانی در اواخر قرن ششم هجری قمری است . مولداو لنبان اصفهان است . وی فخرالدین زیدبن حسن حسینی از خاندان نقبای ری و قم و رکن الدین مسعودبن صاعد ازآل صاعد (اصفهانی ) و عمیدا...
-
نادرا
لغتنامه دهخدا
نادرا. [ دِ ] (اِخ ) از شاعران شیراز و معاصر با صفویه است . میرزاطاهر نصرآبادی آرد: «در فن سیاق آگاه است و رساله ای جامعه در آن باب نوشته است ، مدتی قبل از این در لباس فقر و فنا به اصفهان آمده به قصد زیارت عتبات عالیات روانه شده در کرمانشاه نواب شیخ ...
-
اصفهان
لغتنامه دهخدا
اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِخ ) نام شهر بدین صورتها آمده است : انزان . گابیان . گابیه . جی . اسپاهان . سپاهان . اسپهان . صفاهان . اسفاهان . اصفاهان . اسبهان . اسفهان . اسباهان . اصبهان . در کتب تاریخی قدیم بنام گابا یا کی معرفی گردیده است . در قدیم آنرا ا...