کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَم دادن لمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لم شیر
لغتنامه دهخدا
لم شیر. [ ل َ ] (اِ) شرم مرد(؟).
-
لم لو
لغتنامه دهخدا
لم لو. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دَیکلیه ٔبخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 24هزارگزی جنوب هوراند و 6هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، معتدل و دارای 280 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات و سردرختی . شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
لم یزرع
لغتنامه دهخدا
لم یزرع . [ ل َ ی ُ رَ ] (ع ص مرکب ) بایر. ویران . مقابل مزروع و دایر: زمین لم یزرع ؛ بایر. اراضی لم یزرع ؛ ویران که کشت نشود.
-
لم یزل
لغتنامه دهخدا
لم یزل .[ ل َ ی َ زَ ] (ع ص مرکب ) آنکه همیشه بوده است . پایدار. جاودان همیشه و پاینده و بی زوال و عبارت از ذات حق تعالی (و لم یزل در اصل یزال بود، و چون لم جازم بریزال درآوردند آخرش را جزم کردند الف به التقای ساکنین افتاد). (غیاث ): موجود لم یزل ؛ ق...
-
لم یزلی
لغتنامه دهخدا
لم یزلی . [ ل َ ی َ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به لم یزل . جاودانی . همیشگی . سرمدی : بقا و عمر ورا در صحیفه ٔ ازلی به خط لم یزلی «دام عالیا» دیدن .سوزنی .
-
لم یکن
لغتنامه دهخدا
لم یکن .[ ل َ ی َ ک ُ ] (اِخ ) نام سوره ٔ نودوهشتم قرآن که دارای هشت آیه و مدنی است . نام دیگر آن «بَیِّنه » است .
-
لا و لم
لغتنامه دهخدا
لا و لم . [ وَ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از لا + لم نفی ) به معنی . نه : وز تو جواب بنده به لا و نعم شودزان پس که داد چرخ جوابش به لا و لم .مسعودسعد.
-
لم و لانسلم
لغتنامه دهخدا
لم و لانسلم . [ ل ِ م َ وَ ن ُ س َل ْ ل ِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) برای چه ، و استوار نمی داریم . و آن در مباحثه هنگام انکار قول طرف گفته شود : فقیهان طریق جدل ساختندلم و لانسلم درانداختند.سعدی .
-
خات توشی لم
لغتنامه دهخدا
خات توشی لم . [ ل ِ ] (اِخ ) پادشاه هیت ها که بارامزس (رامسس ) دوم فرعون مصرعهدی بسته و نسخه ای از این عهدنامه در مصر به خط مصری قدیم یافته شده است . (از ایران باستان ج 1 ص 51).
-
جستوجو در متن
-
لمیدن
لغتنامه دهخدا
لمیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب . لم دادن . والمیدن . واکشیدن . آرمیدن . به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن . نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن . و رجوع به لم دادن شود.
-
یله دادن
لغتنامه دهخدا
یله دادن . [ ی َ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) رها کردن . واگذاشتن . واگذار کردن . سر دادن . (یادداشت مؤلف ) : عشق بر دل قرعه زد چون دل نصیب او رسیدراه پیش او گرفتم دل به او دادم یله . مسعودسعد.|| تکیه دادن . تکیه کردن . به درازا به پشت تکیه به جایی نرم...