کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَعَنَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لعنة
لغتنامه دهخدا
لعنة. [ ل ُ ع َ ن َ ] (ع ص ) بسیار لعنت کننده مردم را. ج ، لعن . (منتهی الارب ).
-
لعنة
لغتنامه دهخدا
لعنة. [ ل ُ ن َ ] (ع ص ) آنکه بسیار لعنت کنند بر وی . (منتهی الارب ). آنکه مردمان بر او لعنت کنند. (مهذب الاسماء).
-
لعنه ا
لغتنامه دهخدا
لعنه ا. [ ل َ ع َ ن َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) لحاه اﷲ. خدای تعالی او را لعنت کند. این جمله را معمولاً در فارسی بعد از نام کفار آرند : و انوشیروان حکایت مزدک لعنه اﷲ و بدمذهبی او شنیده بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 86).
-
واژههای همآوا
-
لانه
لغتنامه دهخدا
لانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آشیان . آشیانه . رجوع به هر دو کلمه شود. آشیانه و خانه ٔ زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده باشد عموماً و خانه ٔ زنبور و مرغ خانگی را گویند خصوصاً. (برهان ). جای مرغ و موش و مار. جای مرغان و دام و دد و حشره . خانه ٔ زنبور...
-
جستوجو در متن
-
لعَ ا
لغتنامه دهخدا
لعَ ا. (علامت اختصاری ) رمز است از «لعنه اﷲ».
-
لعان
لغتنامه دهخدا
لعان . [ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ لعنة. (منتهی الارب ).
-
لعن
لغتنامه دهخدا
لعن . [ ل ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لُعَنة. (منتهی الارب ).
-
لحاه ا
لغتنامه دهخدا
لحاه ا. [ ل َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔفعلیه ٔ نفرینی ) لعنه اﷲ. زشت روی کند و دور گرداند اورا از نیکی خدای تعالی و لعنت کند. (منتهی الارب ).
-
مرفود
لغتنامه دهخدا
مرفود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رفد. عطا شده . داده شده : واتبعوا فی هذه لعنة و یوم القیامة بئس الرفد المرفود. (قرآن 99/11). رجوع به رفد شود.
-
بدمذهبی
لغتنامه دهخدا
بدمذهبی . [ ب َ م َ هََ ] (حامص مرکب ) بدکیشی . بددینی . الحاد. (فرهنگ فارسی معین ) : و انوشروان حکایت مزدک لعنه اﷲ و بدمذهبی او شنیده بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 86).
-
بهل
لغتنامه دهخدا
بهل . [ ب َ ] (ع مص ) نفرین کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). لعنت کردن : بهله اﷲ بهلاً؛ لعنه . (از اقرب الموارد). بهله اﷲ؛ ای لعنه اﷲ. (منتهی الارب ). لعنت کند او را خدای . (ناظم الاطباء). || گذاشتن کسی را بر مراد خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
مقبوح
لغتنامه دهخدا
مقبوح . [ م َ ] (ع ص ) برگشته ازخیر و دور از آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دور داشته شده از خیر. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زشت . ملعون : و اءَتبعناهم فی هذه الدنیا لعنة و یوم القیمة هم من المقبوحین . (قرآن 42/28). || یک سو کرده ش...
-
خامسة
لغتنامه دهخدا
خامسة. [ م ِ س َ ] (ع عدد، ص ، اِ) شصت یک رابعه و خامسه خود تقسیم شده است بشصت سادسه . ج ، خوامس . || پنجم : والخامسة ان لعنة اﷲ علیه اًن کان من الکاذبین . (قرآن 7/24). والخامسة ان غضب اﷲ علیها اًن کان من الصادقین . (قرآن 9/24).