کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَعَلَّکُمْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ازلام
لغتنامه دهخدا
ازلام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زَلَم و زلَمة و زُلَم . تیرهای قمار بی پر که در جاهلیت بدان بازی میکرده اند: یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان ، فاجتنبوه لعلکم تفلحون . (قرآن 90/5). و رجوع به زَلَم و زُلَم شود.
-
معتر
لغتنامه دهخدا
معتر. [ م ُ ت َرر ] (ع ص ) (از«ع رر») آن که نیاز نماید و نخواهد. (ترجمان القرآن ).آن که بسیار نیازمند نماید و نخواهد. (دهار). نیازمند و محتاج که پیش آید جهت معروف و چیزی از کسی نخواهد و سؤال نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه برای ...
-
اصطلاء
لغتنامه دهخدا
اصطلاء. [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطلاء به آتش ؛ بدان گرم شدن . طلب گرمی کردن بدان . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). تابیدن به آتش و گرم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تبیدن . به آتش تابیدن : أو آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون . (قرآن 7/27). ...
-
مصانع
لغتنامه دهخدا
مصانع. [ م َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ مصنع و مَصْنَعة. (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی : سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات ِتو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی ؟ سعدی .|| آبگیرها و آبدانهای ساخ...
-
جذوة
لغتنامه دهخدا
جذوة. [ ج َوَ ] (ع اِ) پاره ٔ آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (ترجمان القرآن عادل ) (اقرب الموارد):...قال َ لاهله امکثوا انّی آنست ُ ناراً لعلّی آتیکم منها بخبر اَو جذوة من النار لعلکم تَصطلون . (قرآن ، 29/28). جِذوَة. جُذوة. (منتهی الا...
-
خمر
لغتنامه دهخدا
خمر. [ خ َ ] (ع اِ) شراب . می . آب انگور که مسکر بود . (ناظم الاطباء). باده . مُل . مدام . عقار. قهوه . قرقف . راح . تریاق . نبیذ. سویق . رحیق . بگماز. راف . ام زنبق . سَکَر طلاء. عصیر. ناطل . حانیه . شَمول . کمیت . سلاف . صهباء . (یادداشت بخط مؤلف ...
-
وادی ایمن
لغتنامه دهخدا
وادی ایمن . [ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) وادی مقدس را گویند و آن بیابانی و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه و تعالی به موسی علیه السلام رسید. (برهان ). صحرایی که موسی علیه السلام با زوجه ٔ خود به وقت شب در آن صحرا میرفتند. اتفاقاً به سبب وضع حمل آن عفیف...
-
شعائر
لغتنامه دهخدا
شعائر. [ ش َ ءِ ](ع اِ) شعایر. ج ِ شعارة. نشانها در حج و طاعتی که در آنجا کنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شعارة شود.- شعائر حج ؛ معالم (نشانه های ) آن که خدای به سوی آن خوانده است (مسلمانان را) و به قیام بدان فرمان داده است . (ازمنتهی الارب ). شعایر ...
-
تحریر
لغتنامه دهخدا
تحریر. [ ت َ ] (ع مص ) آزاد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). آزاد کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحریر رقبه ؛ آزاد کردن بنده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن غلام و کنیزک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آزا...
-
کاتب بغدادی
لغتنامه دهخدا
کاتب بغدادی . [ ت ِ ب ِ ب َ ] (اِخ ) حسین بن احمدبن حجاج یا احمدبن محمدبن جعفربن حجاج شیعی امامی کاتب بغدادی نیلی مکنی به ابوعبداﷲ معروف به ابن الحجاج ، ادیبی است فاضل و شاعری ماهر و با سیدمرتضی و سید رضی معاصر و در عهد دیالمه از اکابر و از شعرای صمی...