کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَعَلَّهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
لاله
لغتنامه دهخدا
لاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) از شعرای هندوستان از براهمه ٔ کایتهه و از شاگردان قاضی محمد صادق خان اختری . این رباعی او راست :داریم هوای وصل آن یار که نیست خواهیم وفا از آن ستمکار که نیست در فرقت یار صبر جستیم و قرارآواز برآمد از دل زار که نیست .(قاموس...
-
لاله
لغتنامه دهخدا
لاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران که تقریباً صد خانوارند و در قریه ٔ امام مسکن دارند.
-
لاله
لغتنامه دهخدا
لاله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) معمولا گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده ٔ لیلیاسه و آن از دسته ٔ سوسن ها و از تیره ٔ سوسنی هاست و کاسه و جام آن تشکیل جامی قشنگ و کامل میدهد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 281). انواع لاله های وحشی در ایرا...
-
جستوجو در متن
-
ابوعبدالرحمن
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالرحمن . [اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ ) ابن ابی اللیث بخاری . او راست : ذکر الصالحین . [ کذا ] و لعله ذکری الصالحین .
-
دخن
لغتنامه دهخدا
دخن . [ دَ خ َ ] (ع اِ) دود. || تیرگی : و هدنة علی دخن ؛ ای سکون لعلة لایصلح . || کینه . || بدخلقی . || جوهر شمشیر. || تغییر عقل و دین . || تغییر حسب . (منتهی الارب ). || تباهی دل . (مهذب الاسماء).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد محلی معروف به ابن زنبل رمال . او راست : الذهب الابریز المحرر فی انتفاء [ کذا و لعله ؛ انتقاء ] علم الرمل و الاثر.
-
اخت فضیل بن عبدالوهاب
لغتنامه دهخدا
اخت فضیل بن عبدالوهاب . [ اُ ت ُ ف ُ ض َ ل ِ ن ِ ع َ دِل ْ وَهَْ ها ] (اِخ ) خواهر فضیل . شیخ جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی او را در زمره ٔ برگزیدگان عابدات کوفه آرد و گوید: محمدبن حسین از فضیل بن عبدالوهاب روایت کند که او گفت : روزی از ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن سوار مقری مکنی به ابوطاهر. بنا به روایت سمعانی وی در چهارم ماه شعبان سنه ٔ 496 هَ . ق . وفات کرده است و در پیش گور معروف کرخی بخاک سپرده شده . سمعانی آرد: ابوالفضل ناصر گوید گمان کنم مولد ابن سوار در سنه ٔ 416 بوده ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مسکین بن محمد ضبی اموی . مکنی به ابی عمرو تابعی . وی از بزرگان قضاة و فقهاء مذهب مالکی و ثقات محدثین مائه ٔ دوم و سوم است او از سفیان بن عیینه و محمدبن نصرالجهنی از او سماع دارد. وی از مردم مصر است و چون از موالی بنی امیه بود...
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...
-
طغرائی
لغتنامه دهخدا
طغرائی . [ طُ ] (اِخ ) یاقوت آرد: حسین بن علی بن محمدبن عبدالصمد الاستاد، مؤیدالدین ، ابواسماعیل الاصبهانی ، المعروف بالطغرائی . کلمه ٔ طغرائی منسوب به کسی است که شغل و منصب او نوشتن طغرا و القاب ملوک و امرا بر فرامین و مناشیر باشد. و هی الطرة التی ...
-
ذاتی
لغتنامه دهخدا
ذاتی . [ تی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ذات . گوهری ، گهری . جبلی . غریزی . طبیعی . فطری . جوهری : مقابل عرضی . عارضی : حسن و قبح اشیاء ذاتی نیست . اصلی . ذاتی بیاءِ النّسبة عندالمنطقیین یطلق بالاشتراک علی معان : منها یقال الذّاتی لکل ّ شی ٔ ما یخصّه و ...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن مظفربن نصربن سیار. صاحب خلیل و مؤلف کتاب العین و آنگاه که لغویین لیث مطلق گویند مراد همین کس است ، چنانکه جوالیقی در المعرب و جز آن . یاقوت گوید:اللیث بن المظفر کذا قال الازهری فی مقدمة کتابه اللیث بن المظفر و قال ابن المعتز...