کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لو انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لو انداختن
لغتنامه دهخدا
لو انداختن . [ ل ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول زنان ، هیاهو کردن . هیاهو کردن در حالی که هنوز علت آن شاید وجود خارجی ندارد. چو انداختن (در تداول مردم قزوین ). || لو دادن .
-
واژههای مشابه
-
عاشق لو
لغتنامه دهخدا
عاشق لو. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز واقع در 26هزار و پانصدگزی جنوب باختری خداآفرین و 30 هزارو پانصد گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. محلی کوهستانی گرمسیر و مالاریایی است و 305 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ قره سو و ...
-
کلیشان لو
لغتنامه دهخدا
کلیشان لو. [ ] (اِخ ) از ایلهای اطراف خلخال و مرکب از 200 خانوار است . ییلاق و قشلاق ندارند و زارع هستند. (از جغرافیای سیاسی ایران ص 108).
-
گنه لو
لغتنامه دهخدا
گنه لو. [ گ ُ ن ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که در 32 هزارگزی شمال مشکین شهر و 14 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 30 تن است . آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و حبوب و شغل...
-
گوترس لو
لغتنامه دهخدا
گوترس لو. [ ت ِ ل ُ ] (اِخ ) شهری از آلمان که در ایالت رن سپتانتریونال وستفالی واقع شده و دارای 50000 تن جمعیت است . نساجی و فلزکاری آن قابل ذکر است .
-
گورچین لو
لغتنامه دهخدا
گورچین لو. [ گ ُ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراسکند شهرستان تبریز که در 18 هزارگزی جنوب باختری سراسکند و 12 هزارگزی شوسه ٔ سراسکند به سیاه چمن واقع است . کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 125 تن است . آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود. محصول آن ...
-
کهنه لو
لغتنامه دهخدا
کهنه لو. [ ک ُ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 204 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گوگرچین لو
لغتنامه دهخدا
گوگرچین لو. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله یوز بخش مرکزی شهرستان میانه . واقع در 22هزارگزی جنوب میانه و 14هزارگزی شوسه ٔ میانه به زنجان .کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه ...
-
گاومیش لو
لغتنامه دهخدا
گاومیش لو. (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 50 هزارگزی شمال بیله سوار و 2 هزارگزی شوسه ٔ بیله سوار به اردبیل . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 104 تن سکنه . آب آن از رود ارس ، محصول آنجا غلات ، حبوبات ، شغل اهالی آن زراعت و گله دار...
-
نه لو
لغتنامه دهخدا
نه لو. [ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) در بازی ورق نام ورقی که نه خال دارد: نه لوی خشت ، نه لوی خاج ، نه لوی دل ، نه لوی سیاه . رجوع به نه خال شود.
-
عبدالرحمان لو
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان لو. [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از طوائف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 85).
-
هفت لو
لغتنامه دهخدا
هفت لو. [ هََ ] (اِ مرکب ) ورق بازی که دارای هفت خال باشد. (یادداشت مؤلف ). در هر دست ورق چهار هفت لو وجود دارد.
-
ولی لو
لغتنامه دهخدا
ولی لو. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر واقع در 2500 گزی شوسه ٔ تبریز به اهر، دارای 605 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
-
هشت لو
لغتنامه دهخدا
هشت لو. [ هََ ] (اِ مرکب ) ورق بازی که دارای هشت خال باشد. (یادداشت به خط مؤلف ).