کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لولی خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لولی خانه
لغتنامه دهخدا
لولی خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قحبه خانه . (آنندراج ). بیت اللطف . بیت النطف . بیت النطاف . رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 311 شود.
-
واژههای مشابه
-
لولی هندوستانی
لغتنامه دهخدا
لولی هندوستانی . [ ی ِ هَِ ] (اِخ ) نام وی محمد و از شوریدگان بی سر و سامان آن مملکت بود و به شیوه ٔ مجذوبان و دیوانگان سلوک می نمود. وارستگیش از تخلصش معلوم است . او راست :آنان که طلبکار الهید الهیدکم هیچ نگردید چه خواهید چه خواهیدموجود خدای است و ج...
-
لولی زاده
لغتنامه دهخدا
لولی زاده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) غریب زاده . (مجموعه ٔ مترادفات ص 312).
-
لولی محله
لغتنامه دهخدا
لولی محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی به تنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 107).
-
لولی وش
لغتنامه دهخدا
لولی وش . [ وَ ] (ص مرکب ) چون لولی . لولی سان . که چون لولی بود : دلم ربوده ٔ لولی وشی است شورانگیزدروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.حافظ.
-
جستوجو در متن
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...
-
بابل خانه
لغتنامه دهخدا
بابل خانه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) لولی خانه و خرابات .(آنندراج ). فاحشه خانه و جنده خانه . (ناظم الاطباء).
-
بیت النطاف
لغتنامه دهخدا
بیت النطاف . [ ب َ تُن ْ ن ِ ] (ع اِ مرکب ) بیت النُطَف به اصطلاح لولی خانه که در عرف هند رجواره خوانند و از بعضی بمعنی نجاست خانه مسموع است و این اگر به اثبات رسد مجاز خواهد بود. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 311). رجوع به بیت اللطف شود.
-
بیت اللطف
لغتنامه دهخدا
بیت اللطف . [ ب َ تُل ْ ل ُ ] (ع اِ مرکب ) کنایه از لولی خانه . (غیاث ) (آنندراج ). فاحشه خانه . (یادداشتهای قزوینی ج 4 ص 72). خرابات . خرابات خانه . (زمخشری ).زغا و قحبه خانه . دلال خانه . جای زنان بد : آنانکه زن خویش نمایند مبدل جمعند به بیت اللطف ...
-
لوله مان
لغتنامه دهخدا
لوله مان . [ لو ل َ ] (اِخ ) (شاید از لولی یا لوری ومان به معنی جای و خانه ) لولمان . قریه ای به گیلان نزدیک آستانه ٔ سیدجلال الدین اشرف ، کنار راه رشت به لاهیجان و میان رشت آباد و کوچصفهان در 575هزارگزی تهران .
-
نور
لغتنامه دهخدا
نور. [ ن َ وَ ] (ع اِ) نام گروهی مردمان که به خانه به دوشی و دوره گردی عادت دارند و در آسیا و اروپا و افریقا و امریکا به سر می برند و از راه دزدی و گدائی و فال گیری و خراطی و غربال سازی و امثال آن امرار معاش می کنند،یکی از ایشان را نوری ّ گویند. (از ...
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (ص نسبی ، اِ) لولی . کولی . زط. غربال بند. حَرامی . غربتی . غَرَه چی . قرشمال . توشمال . سوزمانی . قَره چی . چینگانه . فیج . نام طایفه ای است که بازی گری و سرائیدن به کوچه ها پیشه ٔ ایشان باشد. (غیاث ). سرودگوی و گدای کوچه ها. نام طایفه ای است...
-
کلبه
لغتنامه دهخدا
کلبه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) خانه ٔ کوچک تنگ و تاریک را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). خانه ٔ محقر و تنگ و تاریک بود. (فرهنگ جهانگیری ). خانه ٔ کوچک و تیره . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). خانه ٔ کوچک . (غیاث ). خانه ٔ خرد و محقر. (فرهنگ رشیدی ). خا...