کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوله کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی آباد لوله
لغتنامه دهخدا
علی آباد لوله . [ ع َ دِ لو ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. ناحیه ای است جلگه و گرمسیر، و دارای 359 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، میوه های باغ ، سبزی و پنبه ا...
-
لوله پاک کن
لغتنامه دهخدا
لوله پاک کن . [ لو ل َ / ل ِ ک ُ] (نف مرکب ) آنکه دوده ٔ دودکش بخاری و غیره پاک کند. || (اِ مرکب ) دسته ای از موی اسب یا لته ای بر سر چوبی استوار کرده پاک کردن لوله ٔ لامپا را.
-
لوله کشی کردن
لغتنامه دهخدا
لوله کشی کردن . [ لو ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نصب کردن لوله . لوله های فلزین و غیره در کویهاو خانه ها قراردادن ، راندن و بجریان گذاردن آب را.
-
جستوجو در متن
-
پفک
لغتنامه دهخدا
پفک .[ پ ُ ف َ ] (اِ مصغر) آلتی از نی یا چوب میان کاواک که کودکان بدان با گلوله های گلین گنجشک شکار کنند. لوله ای که کودکان مهره ٔ گلین در آن نهاده و بفشار دم و نفس مهره را جهانده و گاه بدان گنجشک شکار کنند. چوب میان کاواک یا نی که کودکان مهره و گلول...
-
دودکش
لغتنامه دهخدا
دودکش . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) نفس کش . (ناظم الاطباء). دودآهنگ . دودآهنج . رجوع به دودآهنگ شود. || روزن مطبخ که فکر یا فکز نیز گویند. (ناظم الاطباء). روزن مطبخ و حمام و جز آن . (از لغت فرس اسدی ) (از آنندراج ) (از غیاث ). روزن مطبخ و گرمابه و دیگد...
-
حدیدة
لغتنامه دهخدا
حدیدة. [ ح َ دَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حدید. تند. تیز. و آن اخص است از حدید. || کارد تیز. شمشیر تیز. || ذکیه . تند. تیز: رائحة حدیدة؛ بوئی تند. بوئی تیز. رائحة ذکیة. || هم حد. هم سامان . ج ، حَدیدات ، حِداد، حَدائد. || یک پاره آهن : حدیدة محماة؛ یک پاره...
-
ناوه
لغتنامه دهخدا
ناوه . [ وَ / وِ ] (اِ) (از: ناو + ه ، پسوند تصغیر، نسبت و شباهت ) ناوک . در سلطان آباد اراک : نوه (چوب کوتاه میان خالی که گلکاران بدان گل کشند)، تهرانی : ناوه ، بروجردی : نووه ، معرب : ناوق . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چوب کوتاه میان خالی کرده...
-
بند
لغتنامه دهخدا
بند. [ ب َ ] (اِ) فاصله ٔ میان دو عضو که آنرا بعربی مفصل خوانند. پیوند عضو که بعربی مفصل گویند. (برهان ) (آنندراج ). فاصله ٔ میان دو عضو را بتازی مفصل خوانند.(جهانگیری ). محل اتصال دو عضو بهم یعنی مفصل مانند بندهای انگشتان و بند آرنج و بند زانو و جز ...
-
رشته
لغتنامه دهخدا
رشته . [ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). ریسمان و حبل و رسن . (ناظم الاطباء). تار ابریشمی یا پنبه ای . (از شعوری ج 2 ورق 20). از قبیل بافته ٔ ابریشمینه مانند رشته ٔ سر علم و گلوگاه نیزه و آنکه درو...
-
تبریز
لغتنامه دهخدا
تبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است . (غیاث اللغات ). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران ...
-
تیر
لغتنامه دهخدا
تیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ و ناوک مترادف آن ، و این مجاز است و راست و راست رو کج گشاده ، سخت دلدوز، دیده دوز، جگردوز،...