کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوز هندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوز هندی
لغتنامه دهخدا
لوز هندی . [ ل َ / لُو زِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام هندی . رجوع به بادام هندی شود.
-
واژههای مشابه
-
لوز حلو
لغتنامه دهخدا
لوز حلو. [ ل َ / لُو زِ ح ُل ْوْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام شیرین . رجوع به لوزالحلو شود.
-
لوز مر
لغتنامه دهخدا
لوز مر. [ ل َ / لُو زِ م ُرر ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام تلخ . رجوع به لوزالمر شود.
-
اصل لوز
لغتنامه دهخدا
اصل لوز. [ اَ ل ِ ل َ / لُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل اللوز شود.
-
لوز باب المعده
لغتنامه دهخدا
لوز باب المعده . [ ل َ زُبِل ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به لوزالمعدة شود.
-
جستوجو در متن
-
بادام هندی
لغتنامه دهخدا
بادام هندی .[ م ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از درختان میوه و زینتی است که از خارج وارد کشور شده و در باغهای بندرعباس و چاه بهار کاشته شده است . (درختان جنگلی ایران ثابتی چ 1326 هَ . ش . دانشگاه طهران ص 49). کارون زنگی . لوز هندی . بیدام .
-
زبده ٔ ترونشی
لغتنامه دهخدا
زبده ٔ ترونشی . [ زُ دَ / دِ ی ِ ت َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از مرکباتی است که در قرابادین برای درمان سینه تجویز میگردد. اجزاء آن عبارتند از: زبده ٔ لوز هندی 32، شکر 16، شراب کزبرة البئر32، شراب بلسم (بوم ) تولو 32. پس از ساختن معجون فوق زبده ...
-
عنب
لغتنامه دهخدا
عنب . [ ع ِ ن َ ] (ع اِ) میوه ٔ تاک که تازه است و چون خشک شود آن را زبیب (مویز) گویند. (از اقرب الموارد). انگور که میوه ٔ معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یک حبه ٔ آن را عِنبة گویند. ج ، أعناب . (از اقرب الموارد). عنب را به ف...
-
شیرینی
لغتنامه دهخدا
شیرینی . (ص نسبی ، اِ مرکب )هر چیز شیرین . هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. (یادداشت مؤلف ). || آنچه پزند و سازند از خوردنیهای شیرین . خوردنیهای گوناگون که از شکر و عسل و قند ممزوج با دیگر چیزها سازند. آنچه قناد پزد از اقسام خوردنی...
-
عقاب
لغتنامه دهخدا
عقاب . [ ع ُ ] (ع اِ) مرغی است و عقاب تیزچنگال . (منتهی الارب ). مرغ شکاری سیاه . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). پرنده ای است از جوارح و چنگال داران که عرب آن را کاسر نامد. و گویند عقاب «سیّد» پرندگان است و نسر «عریف » آنها. عقاب را «خداریة» نیز نامن...
-
جستن
لغتنامه دهخدا
جستن . [ ج َ ت َ ] (مص ) رها شدن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رهائی یافتن . رَستن . (ناظم الاطباء). خلاص شدن : ز بددست ضحاک تازی ببست به مردی ز چنگ زمانه بجست . فردوسی .که جستی سلامت ز کام نهنگ بگاه گریزش نکردی درنگ . فردوسی .پرستندگان آ...