کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوز
لغتنامه دهخدا
لوز. (اِخ ) نام کرسی بخش پیرینه ٔ سفلی از ولایت آرژله گازست به فرانسه ، کنار خلیج پو. دارای 1292 تن سکنه .
-
لوز
لغتنامه دهخدا
لوز. [ ل َ ] (اِخ ) (بادام ) یکی اسم اصلی و اولی بیت ایل است (سفر پیدایش 28:19 و 35:6 و 48:3) (یوشع 16:2) و از این آیه معلوم میشود که لوز در جوار بیت ایل بوده است (یوشع 18:13؛ داود 1:22). رجوع به بیت ایل شود. دوم اسم شهری است در اراضی حتیان که یکی از...
-
لوز
لغتنامه دهخدا
لوز. [ ل َ ] (ع مص ) پناه گرفتن به چیزی . || خوردن چیزی را. || رهائی یافتن . یقال : مایلوز منه ؛ رهائی نخواهد یافت از وی . (منتهی الارب ).
-
لوز
لغتنامه دهخدا
لوز. [ ل َ / لُو ] (اِ) بادام . (دهار) (منتهی الارب ). معرب از فارسی . (جمهره ٔ ابن درید از سیوطی در المزهر) : خرما و ترنج و بهی و لوز بسی هست این سبز درختان نه همه بید و چنار است . ناصرخسرو.بنگر این هر سه ز خامی رسته راجوز را و لوز را و پسته را. مول...
-
لوز
لغتنامه دهخدا
لوز. [ ل َ وِ ] (ع ص ) اِنّه لَعَوِزٌ لَوِزٌ؛ یعنی او محتاج است . از اتباع است . (منتهی الارب ).
-
لوز
لغتنامه دهخدا
لوز.[ ل َ ] (ع اِ) پناهگاه . ج ، الواز. (مهذب الاسماء).
-
واژههای مشابه
-
لوز حلو
لغتنامه دهخدا
لوز حلو. [ ل َ / لُو زِ ح ُل ْوْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام شیرین . رجوع به لوزالحلو شود.
-
لوز مر
لغتنامه دهخدا
لوز مر. [ ل َ / لُو زِ م ُرر ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام تلخ . رجوع به لوزالمر شود.
-
لوز هندی
لغتنامه دهخدا
لوز هندی . [ ل َ / لُو زِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام هندی . رجوع به بادام هندی شود.
-
اصل لوز
لغتنامه دهخدا
اصل لوز. [ اَ ل ِ ل َ / لُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل اللوز شود.
-
زبده ٔ لوز هندی
لغتنامه دهخدا
زبده ٔ لوز هندی . [ زُ دَ / دِ ی ِ ل َ / لُو زِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در قرابادین نام معجونی دارویی است مرکب از زبده ٔ لوز هندی خالص 2، شکر 88، صمغ کتیرا 1/50، آب گل 12. این اجزاء را مخلوط کرده و بصورت قرصهایی در می آورند. (از دائرة المعارف ...
-
زبده ٔ لوز هندی
لغتنامه دهخدا
زبده ٔ لوز هندی . [ زُ دَ / دِی ِ ل َ / لُو زِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داروئی است که در قرابادین از ترکیب آن با چند جزء دیگر چندین نوع معجون میسازند و از آن جمله معجونی است بهمین نام (زبده ٔ لوز هندی ). رجوع به دائرة المعارف بستانی و نیز رجوع ...
-
لوز باب المعده
لغتنامه دهخدا
لوز باب المعده . [ ل َ زُبِل ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به لوزالمعدة شود.